site logo
  • {ناداستان}
    • درباره‌ی ناداستان خلاق
    • انواع ناداستان خلاق
    • ناداستان خلاق در جهان
    • ناداستان خلاق در ایران
    • مرور کتاب‌های ناداستان
    • درباره جستار
    • جستارنویس‌ها
  • {داستان}
    • درباره‌ی داستان
    • گفتگو ، میزگرد و گزارش
    • داستان ایران
    • داستان جهان
    • مرورنویسی- داستان
    • آرشیو خوانی
  • {پوشه‌ها}
    • داستان شهری
    • زنان داستان‌نویس ایران
    • خاستگاه داستان کوتاه
    • جامعه‌شناسی ادبیات داستانی
    • ادبیات‌ درمانی
  • {رادیو جستار}
  • {خبر}
  • {درباره ما}
خانه > {ناداستان} > درباره‌ی ناداستان خلاق > «در اهمیتِ زبان»؛ درباره‌ی نامه‌های نیما یوشیج
نیما یوشیج

«در اهمیتِ زبان»؛ درباره‌ی نامه‌های نیما یوشیج

۱۴ خرداد ۱۳۹۹  |  مازیار نیستانی

نامه‌ها را باید به‌عنوان گونه‌ای از ادبیات پذیرفت و مورد بررسی قرار داد. متن‌هایی که بر اثر برانگیختگی عاطفی و به قصد ارسال پیام به مخاطب از طریق یک مجرا و با توجه به بافت و زمینه‌ای خاص شکل می‌گیرند. کل این فرآیند را می‌توان، آن‌چنان که یاکوبسن در مقاله‌ی مشهورش «از نشانه‌شناسی تا شعرشناسی» توضیح داده است، فرآیند ارتباطی نامید. به نظر آنچه که در نامه بیشتر توجه‌ها را به خود جلب می‌کند، نویسنده‌ی نامه است، که در فرآیند ارتباطی فرستنده نامیده می‌شود، و کارکرد و کنش عاطفی و روانی دارد. آن‌چنان که می‌توانیم با بررسی یک نامه به انگیزه‌های عاطفی و روانی نویسنده، پنهان‌کاری‌ها، خواسته‌ها و آرزوهایش پی ببریم. جدا از این، نامه‌ها همواره به بافت و زمینه‌ی خودشان یعنی اوضاع‌و‌احوال اجتماعی ارجاع می‌دهند. حتی هنگامی که مؤلفی پیرامون اوضاع‌و‌احوال خودش می‌نویسد، به‌نوعی زمانه و شیوه‌های تولیدی عصرش را توضیح می‌دهد. در مرتبه‌ی بعد توجه به پیام و کارکرد آن است. مشخص است که نامه‌ها از گذشته‌های دور تا به امروز نقش ویژه‌ای در زندگی بشر بازی کرده‌اند، اما باور من این است که نقش نامه‌ها در یک‌صد سال اخیر در ادبیات بسیار  بنیادین و مهم بوده است. نامه‌ها، مانند آثار نویسندگان مدعی زیباشناسی نیستند (گرچه از زیباشناسی بهره‌ها برده‌اند)، و شاید بهترین خصلت نامه‌ها آشکار کردن است، آن‌ها می‌توانند گاهی منظور مولف، اثر یا تئوری را روشن کنند و شرح و بسط دهند، حتی خلاء‌های درون آن را آشکار کنند و به دیگر سخن،  قادرند که اثر هنری و یا آثار یک هنرمند را با توضیحات‌شان به مخاطره بیاندازند. با این وجود آن‌ها نقش واسطه‌گری را ایفا نمی‌کنند، و به‌هیچ‌وجه نوشته‌هایی دست‌دوم نیستند. معمولا برای شناخت نویسندگان جدا از آثارشان به سراغ نامه‌های‌شان می‌رویم و غافل از اینکه نامه‌ها همان‌قدر که می‌توانند روشنگر باشند، گمراه‌کننده نیز هستند، نامه‌ها هویت مستقل خودشان را دارند، زبان، اندیشه و شکل خاصی که در نهایت در ما ایجاد حس و اندیشه می‌کنند.

در شعر ایران، مشهورترین نامه‌ها مربوط به نیما یوشیج است. در اصل نامه‌های نیما توضیح‌دهنده‌ی شخصیت، افکار، آثار،  آلام و آرزوهایش هستند، و همچنین بیان‌کننده‌ی زمینه و احوال اجتماعی و مقطع زمانی ست که نیما در آن می‌زیسته است. او که خود را در افسانه، زاده‌ی اضطراب جهان می‌پنداشت، در بعضی از نامه‌هایش این اضطراب را به‌وضوح به تصویر می‌کشد. مضاف بر این که نثر نیما از زیباشناسی خاصی بهره می‌برد و پیچ‌وتاب‌های خاصی دارد که کمتر مورد التفات و توجه قرار گرفته  و خصلت‌ها و رفتارهای زبانی‌اش کشف و عیان گشته است. به نوعی که می‌توان گفت خصلت‌های نثر نیما همچنان مستور و پوشیده مانده‌اند.

با توجه به این مسائل می‌توان تقسیم‌بندی اولیه‌ای از نامه‌های نیما داشت، و البته مسلم است که قلمزن این مقاله، با توجه به اندک فضا و زمانی که برای گردآوری و اجتماع و آرایش کلمات در این مقاله دارد، اصلا و به‌هیچ‌وجه داعیه‌ی تقسیم‌بندی کامل و جامع از نامه‌های نیما را ندارد و باشد که در آینده کارهای اصولی و جامع‌تری در این باب صورت گیرد:

الف) همان‌طور که پیشتر گفتم نامه‌هایی که در آن ها نقش مولف بسیار پررنگ است و انگیزه‌های عاطفی‌اش موضوع نامه قرار می‌گیرند را می‌توان در یک دسته قرار داد. برای مثال نامه‌های نیما به همسرش عالیه خانم که آشکار کننده‌ی مکنونات قلبی نویسنده هستند. یا نامه‌های عجیبی که به برادر خویش، لادبن، نوشته است، در این نامه‌ها نیما به حالات روحی خود و مالیخولیایی که با او همراه است، اشاره می‌کند. حتی در جایی اعتراف می‌کند که قصد خودکشی داشته اما ناگهان راهی دیگر پیش پایش قرار گرفته است، از اوضاع کاری و مالی خود –البته با شکایت- صحبت می‌کند. از دوری لادبن می‌نالد و بارها او را از بابت نفرستادن کاغذ و خبر و بی‌اطلاعی از اوضاع‌واحوالش ملامت می‌کند. و بسیاری مواقع از اوضاع احوال جهان و افکار و پندارهایش صحبت می‌کند. در نامه‌های نیما به لادبن  که گاه بسیار مفصل نوشته شده‌اند، به بسیاری از خلقیات و احوالات روانی نیما نیز می‌توانیم پی ببریم. از جمله دیگر نامه‌های که در آن نیما به احوالات خود اشاره دارد، نامه‌های‌ست به خواهرش نکیتا، بعضی نامه‌ها به ارژنگی، نامه‌هایی به ناتل خانلری، بهمن محصص و… اما در این میان نامه ی نیما به جلال نیز از لطف خاصی برخوردار است. نامه‌ی نیما در جواب مطلبی از جلال است  به نام «دوست پیر شده‌ام آقای نیما»  که سخت به نیما از بابت نزدیک شدنش به حزب توده گلایه می‌کند. در این نامه نیما با رندی و زبان کنایه  سعی می‌کند رفتار خود را به همراه اوضاع اجتماعی و فکری پیرامونش توضیح دهد. و گلایه جلال را پاسخ گوید.

ب) با توجه به پیام و کارکردش می‌توان نامه‌هایی را که در آن‌ها رویکرد نیما به شعر و ادبیات بوده است را در دسته‌ی دیگری جا داد. بعضی از شعرهای نیما گسست از شیوه‌ی سرایش کهن و ایجاد طرز نوشتار جدیدی ست. از این بابت نیما موسس و معرف گونه‌ی نوینی از زیباشناسی است. از طرف دیگر بعضی متون نظری نیما مانند «تعریف و تبصره» حاوی نظرات، تئوری‌ها و در کل گفتمان نیما پیرامون پایه‌گذاری شیوه‌ای جدید از اندیشیدن در سرایش شعر فارسی است. بر ما روشن است که همواره بین عمل و نظر فاصله و گسست‌هایی وجود دارد. گاهی شعر از تئوری جلو می‌زند و گاه تئوری از شعر پیش می‌افتد، با این وجود نامه‌ها بر این هدف هستند تا این فاصله را پر کنند. معروف‌ترینِ این نامه‌ها، نامه‌ای‌ست به شین پرتو که نیما به بهانه‌ی شعرهای او نوشته است و در آن دستگاه فکری خود را مفصل توضیح می‌دهد. همچنین نیما در دو نامه به میرزاده عشقی گزارشی از شعر افسانه‌اش می‌دهد، که عشقی ناشر آن در روزنامه قرن بیستم بود. در نامه‌ی اول نیما با حرف‌هایی پیرامون افسانه سخن را می‌آغازد و خیلی زود موضوع بحث را عوض می‌کند و به توضیح پرسه‌ها و گشت‌وگذارهای روزانه‌اش می‌پردازد، اما دوباره به سر بحث اصلی‌اش افسانه برمی‌گردد. در نامه دوم صحبت از ادبیات است و نکته‌ی بارز این نامه آگاهی نیما از نقش خود و البته در اصل آگاهی او به تحولی  که در زبان فارسی در حال وقوع است.  در نامه‌ای که به شاملو دارد، شعرهای شاملو را بررسی می‌کند و به نقش موسیقی و وزن در شعر می‌پردازد. با صنعتی‌زاده پیرامون رمان‌هایش صحبت می‌کند و در نامه‌ای به خانلری اهمیت فاصله گرفتن از طرز سرایش قدما را یادآور می‌شود.

ج) گروه سوم ترکیبی‌ست از دو گروه بالا و بیشتر در برگیرنده‌ی نامه‌هایی که به وضعیت اجتماعی و حال‌واحوال سیاسی اشاره می‌کنند. فی‌الواقع نیما فرزند خلف مشروطه بود؛ فرزندی که در ادبیات تیری را که پیشتر برای دموکراتیزه کردن زبان فارسی رها شده بود را به هدف نشاند. همان‌طور هم که ذکر شد در افسانه خود را زاده‌ی اضطراب جهان می‌داند. گشایش و شکافی که در زمینه‌ی معرفتی انسان پیش آمده بود سبب وضعیت تاریخی ویژه‌ای شد که تا به امروز یگانه و خاص است. در این وضعیت که به نام مشروطه بازمی‌شناسیمش گفتمان جدیدی به نام عدالت‌خانه و  مجلس شورای ملی شکل گرفت و بالطبع مردمان را به کنش و پراتیک و حضور اجتماعی در عرصه‌ی سیاست فراخواند. از طرف دیگر نیما بخشی از عمر خود را در حکومت پهلوی گذراند که سعی می‌کرد تا انقلاب مشروطه را کنار بگذارد و با مدرنیزاسیونی از بالا به پایین جامعه را هدایت کند. شاید بیراه نباشد گفتن این حرف که، بخشی از سرگشتی و تناقض‌های رفتاری نیما و بسیاری دیگر از نویسندگان آن عصر را باید در همین فضای متشتت بازیابی کنیم. بنابراین هرگاه نویسنده‌ای خود را توضیح می‌دهد نسل و شیوه‌های تولیدی زمانه‌اش را آشکار می‌کند. او خواسته یا ناخواسته ما را به زمانه‌اش می‌برد و روابط زیرساختی آن جوامع را بر ما روشن می‌سازد. از این رو نامه‌های نیما قابل تامل هستند و از طریق آن‌ها می‌توانیم رنگ و فضای زیستی حاکم بر آن عصر را بهتر و بیشتر درک کنیم.

***

در پایان سخن، در طرح ارتباطی یاکوبسن همواره پیام در قالب رمز ریخته و کدگذاری و ارسال می‌گردد. کارکرد رمز در نامه‌های نیما ما را به زبان فارسی ارجاع می‌دهد. می‌توان کل نامه‌های نیما را از  لحاظ زبانی بررسی کرد و خاصیت شکل این نامه‌ها را مورد پژوهش قرار داد. متاسفانه نامه‌های نیما از این باب هیچ‌گاه مورد مطالعه قرار نگرفته‌اند. نامه‌های نیما از نثری مدرن و جان‌دار برخوردارند. آنچه که به نامه‌های نیما تشخص می‌بخشد بهره‌گیری از نحو و دستور زبان تاتی (طبری) در نثرش است، چندان که این خاصیت نثرش را به شکلی مدرن و منحصربه‌فرد آرایش می‌دهد. و اتفاقا همین خاصیت زبان رسمی و مرکزنشین دورانش را دچار بحران می‌کند. گو این‌که نیما همواره و در همه‌ی وجوه زندگی‌اش با فرهنگ رایج، جا افتاده و رسمی سرِ ناسازگاری دارد و می‌خواهد با تمام هستی‌اش به آن یورش ببرد.

#مازیار نیستانی #نامه‌ #نیما یوشیج
نوشته قبلی: «سنتی که باید احیا کرد»؛ درباره‌ی نامه‌نگاری ادبی از دیروز تا امروز
نوشته بعدی: «دگرگیسی معنا در زبان»؛ دشواری‌های ترجمه‌ی «مسخ» به انگلیسی

نظرات: بدون پاسخ

پیوستن به: نظر خود را بگذارید لغو پاسخ

(به اشتراک گذاشته نخواهد شد)

تبلیغات

  • big_size-1.jpg
  • big_size.jpg

{آخرین اخبار}

  • «رها و ناهشیار می‌نویسم»؛ کتابی درباره‌ی هنر جستارنویسی
  • سمینار بابک احمدی با موضوع سویه‌های جستار
  • جستارخوانی در خوانش با حضور محسن آزرم
  • جزئیات روایت در فیلم مستند از زبان پیروز کلانتری

خبرنامه

برای دریافت آخرین اخبار با ثبت آدرس ایمیل خود در خبرنامه ما عضو شوید

© کلیه حقوق مادی و معنوی مطالب این سایت نزد موسسه فرهنگی هنری خوانش ادب و هنر محفوظ بوده و استفاده از بخش یا تمامی مطالب این وب سایت بدون کسب اجازه کتبی ممنوع و دارای پیگرد قانونی است.

اطلاعات تماس

آدرس: خ بهار شمالی، کوچه بهشت، پلاک 11
تلفن : 5424 8849 021
تلگرام : 8501 123 0903
ایمیل : info@khaneshmagazine.com

logo-samandehi
KhaneshMagazine © 2019 | Design: Studioheh.com | Web Development: Farhad Mantegh