site logo
  • {ناداستان}
    • درباره‌ی ناداستان خلاق
    • انواع ناداستان خلاق
    • ناداستان خلاق در جهان
    • ناداستان خلاق در ایران
    • مرور کتاب‌های ناداستان
    • درباره جستار
    • جستارنویس‌ها
  • {داستان}
    • درباره‌ی داستان
    • گفتگو ، میزگرد و گزارش
    • داستان ایران
    • داستان جهان
    • مرورنویسی- داستان
    • آرشیو خوانی
  • {پوشه‌ها}
    • داستان شهری
    • زنان داستان‌نویس ایران
    • خاستگاه داستان کوتاه
    • جامعه‌شناسی ادبیات داستانی
    • ادبیات‌ درمانی
  • {رادیو جستار}
  • {خبر}
  • {درباره ما}
خانه > {پوشه‌ها} > جامعه‌شناسی ادبیات داستانی > داستان‌نویسی اتوپیایی در پیوند با تخیل جامعه‌شناختی
Sir_Thomas_More,_his_father,_his_household_and_his_descendants_by_Hans_Holbein_the_Younger

داستان‌نویسی اتوپیایی در پیوند با تخیل جامعه‌شناختی

۱۶ شهریور ۱۳۹۹  |  معصومه فرید

چیستی آرمانشهر

آرمانشهر از آن دست مفاهیمی است که اجماعی بر تعریف و چیستی آن وجود ندارد. چنانکه اندیشمندان و نویسندگان بسیاری چون: افلاطون، تامس مور، مونتسکیو، بیکن، ویکتور هوگو، اورول، فارابی، مرتون، مانهایم و دیگران، در این باب به اظهار نظر پرداخته‌اند. از آنجا که هدف این گفتار بررسی تعاریف موجود و تحلیل آن نیست در اینجا فقط به ذکر چند تعریف خلاصه از مفهوم آرمانشهر بسنده می‌شود:

واژه utopia در زبان انگلیسی (utopie در زبان فرانسوی) را توماس مور انگلیسی ابداع کرد. ریشه آن دو واژه یونانی ou به معنای «نه» و topos به معنای «مکان»اند که روی هم «ناکجا» (outopos ). (روویون، ۵:۱۳۸۵)

واژه Utopia در دیکشنری آکسفورد، این چنین تعریف شده است:

«یک مکان یا وضعیت خیالی از اشیاء که در آن همه چیز به بهترین شکل است. این کلمه را اولین بار تامس مور در کتاب اتوپیا (۱۵۱۶) به کار گرفت.»

دائره‌المعارف بین‌المللی علوم اجتماعی، در قسمت تعریف Utopianism، به شرحی درباره‌ی این واژه و مفهوم اتوپیا پرداخته است:

«محدوده‌ی کلمات «اتوپیا» و «اتوپیایی» بسیار وسیع است. در زبان محاوره از آن‌ها برای هر نوع ایده یا پیشنهادی که ممکن است خواستنی/مطلوب اما غیرعملی و ناممکن باشند استفاده می‌شود؛ به معنی تفکری که بی‌اساس/موهوم/فریبنده یا به طور ابلهانه‌ای غیر قابل تطابق با انتظارات معقول است یا خروج بنیانی از وضعیت موجود اشاره می‌کند.»
(L.Sills, 1968)

به گونه‌ای رسمی‌تر، این کلمات برای هر حدس و گمانی در فلسفه‌ی اخلاق درباره‌ی زندگی خوب یا هر حدس و گمانی در نظریه سیاسی درباره‌ی اصول سیاسی بنیانی یا اشکال دولت و یا نوعی جامعه‌ی خیالی شکل گرفته در مقاله، رمان، داستان، شعر یا هر چشم‌انداز یا تصوری در مورد جامعه‌ی بی‌نقص. در مواجه با این وسعت استعمال، آیا می‌توان گفت که اتوپیاگرایی، نام یک مکتب واحد یا درمورد مجموعه‌ی منسجمی از دکترین‌هاست؟

مانهایم آرمانشهر را تعارضی تعریف کرده که در ناهماهنگی بنیادین با «وضعیت واقعی»؛ یعنی وضعیتی که خود در آن پدید آمده است، وجود دارد. روشن‌تر بگوییم، مانهایم می‌خواهد هر گونه تصور ذهنی معارض با «نظام اجتماعی واقعی و عملی موجود» را که در صدد متزلزل کردن کل یا جزیی از نظام باشد، آرمانشهر وصف کند. (روویون، ۸:۱۳۸۵)

حالت ذهن [یا چگونگی اندیشه] هنگامی اتوپیایی است که با حالت واقعیتی که این حالت ذهنی در آن به ظهور می‌رسد، ناسازگار باشد. این ناسازگاری همواره از این نکته هویداست که چنین حالت ذهنی در تجربه، در اندیشه، و در عمل معطوف به موضوعاتی است که در موقعیت فعلی وجود ندارند، لیکن نباید هر حالتی از ذهن را که با موقعیت آنی و مستقیم ناسازگاری دارد و از حدود آن فراتر می‌رود (و در این معنی از واقعیت فاصله می‌گیرد) اوتوپیایی تلقی کنیم. فقط آن جهت‌گیری‌های فراتر از واقعیت را باید اتوپیایی بینگاریم که، هرگاه به عرصه‌ی عمل درمی‌آیند، میل دارند نظم اشیا و امور حاکم در زمان را، به طور جزئی یا کلی، در هم بپاشند. (مانهایم، ۲۵۷:۱۳۹۲) به معنای مشخص‌تر اصطلاح اتوپیا، «به آن سمت‌گیری‌هایی برمی‌گردد که از واقعیت فراتر می‌روند، و در همان حال، استخوان‌های نظم موجود را می‌شکنند، این تمایزی است که میان کیفیت یا چگونگی معرفت یا آگاهی ایدئولوژیک و اتوپیایی قرار داده‌ایم. (,۱۹۶۷:۱۷۳ Manheim، به نقل از تنهایی،  ۲۷۸:۱۳۹۱) ما آن عقایدی را اتوپیایی می‌خوانیم که از حدود موقعیت فراتر می‌روند (نه فقط فرافکنی‌های آرزو را) و به وجهی روی نظام تاریخی-اجتماعی موجود اثر تغییردهنده دارند. (همان، ۷۳)

 

مقدمه‌ای بر آرمانشهرگرایی

آرمانشهرگرایی با افلاطون (۳۴۷-۴۲۷ ق.م) آغاز شد و فلاسفه‌ی دیگر چه در جهان اسلام و چه در غرب، به آن ادامه دادند. او دو کتاب درباره‌ی آرمانشهرگرایی دارد: نخست رساله‌ی جمهور و دوم کتاب قوانین.

در جهان اسلام، از نظر فارابی (قرن نهم میلادی)، مدینه‌ی فاضله، مدینه‎ی مطلوب و مناسبی است که امکانات نیل به سعادت در آن مهیاست، به عبارت دیگر مدینه‌ی فاضله، اجتماعی است که افراد آن، سعادت را می‌شناسند و در اموری که آنها را به این غرض و غایت برساند، تعاون دارند. پس مدینه‌ی فاضله به خودی خود غایت نیست، بلکه وسیله‌ی نیل به سعادت است و قاعده‌ی نظام آن باید تابع معنایی باشد که فیلسوف ما از سعادت مراد می‌کند. (فارابی، ۱۴۱:۱۳۵۸)

تامس مور، مبدع کلمه‌ی آرمانشهر است که کتابی به همین نام را در قرن شانزدهم میلادی به نگارش درآورد. او در این کتاب به شرح، تفصیل و توصیف جزیره‌ای آرمانی و امن پرداخته که همه ساکنان این جزیره در ۵۴ شهر بزرگ و زیبا زندگی می‌کنند، دارای زبان، قوانین و آداب و رسوم مشترک هستند. توزیع منابع در همه شهرها یکسان است، مالکیت خصوصی از میان رفته است. فقر و فلاکت، از جامعه رخت بربسته و پیروان همه ادیان مختلف، در کنار یکدیگر، بدون هیچ تعصبی در صلح و آرامش زندگی می‌کنند و… (آقاجعفری۱۳۸۶:۶۲)

مانهایم نیز در قرن بیستم (۱۹۲۹م) نظریه‌ی خود را در کتاب ایدئولوژی و آرمانشهر ارائه داد. به طور کلّی به نظر می‌رسد که مانهایم پیش‌نیاز ایجاد تغییرات را «اندیشه» می‌داند و می‌گوید، «اندیشه عامل محلّلی است که می‌تواند جریان عادی امور را آشفته سازد، عادت‌ها را به هم ریزد؛ آداب و رسوم را در هم شکند، ایمان‌ها را براندازد و شک‌آوری پدید آورد.» (مانهایم، ۱۴:۱۳۹۲) مانهایم، یوتوپیا را آرزوی تغییر تعریف می‌کند، «اندیشه یوتوپیایی نیروی اصلی تغییر تاریخ است. آرزوهاى یوتوپیایى عبارتند از تلاش براى متحول کردن نقش هاى اجتماعى موجود.»Mannheim ,1936:106) به نقل از مطلبی و نادری،۱۲۶:۱۳۸۸).

«آرمانشهر یکی از محرک‌های تاریخ یا ماده‌ی «منفجره‌ای» در دست قشرهای اجتماعی معینی است که برای تفوق خود به مبارزه می‌پردازند» (رووین، ۸:۱۳۸۵). هرگونه تلاش در جهت ایجاد تغییر در جامعه از وضعیتی به سوی وضعیت مطلوب، مستلزم اندیشیدن به آن است که از منظر مانهایم همان آرمانشهرگرایی است. شاید بتوان گفت اولین قدم در جهت نیل به این هدف، شناخت و تحلیل اندیشه‌های کنونی و چگونگی بازنمایی آنها در عرصه‌های اجتماعی، فرهنگی و آثاری چون، رمان‌ها و فیلم‌ها است.

پیوند آرمانشهرگرایی و روشنگری از آنجا پدید می‌آید که در جریان روشنگری، انسان بالغ تقلید و رضایت بی‌قید و شرط از وضعیت کنونی را کنار گذاشته و به پرسشگری می‌پردازد. پرسشگری از وضعیت موجود و مقایسه‌ی آن با تصوری از وضعیت مطلوب یا اتوپیایی، مستلزم داشتن شاخصه‌هایی است همچون: عقلانیت، آزادی، حقیقت‌جویی، اومانیسم و…

گرچه توافق و اجماع نظر کاملی در مورد این شاخصه‌ها به مثابه ویژگی‌های منحصر به فرد روشنگری وجود ندارد، اما اشتراکات عمده‌ی آن را می‌توان خصوصیات اولیه‌ی روشنفکر دانست.

 

ادبیات، تخیل جامعه‌شناختی و اتوپیا

تخیل در چشم‌انداز نظری اریک فرم، اندیشمند و نظریه‌پرداز توانمند حوزه‌ی فرانکفورت، به معنای نگاره‌پردازی  یا تصویرسازی و به عنوان شاخصی از تفکر منطقی انسان سالم در کنار خردورزی، عشق‌ورزی، و از ویژگی‌های فکر انسان سالم و به مراتب دانشمندان و پژوهشگران علوم مختلف است، که مهمترین ویژگی انسان سالم را در برابر حیوانات بیان می‌کند، یعنی برنامه‎ریزی و نظم نظری برنامه‌ریزی شده در زندگی (Foroum,197، به نقل از تنهایی، ۹۵:۱۳۹۲)

واضع اصطلاح تخیل جامعه‌شناختی  سی رایت میلز، جامعه‌شناس آمریکایی است که کتابی به همین نام نیز نوشته است. او معتقد بود، «هر پدیده‌ی اجتماعی تنها وقتی قابل مطالعه است که در رابطه با دیگر پدیده‌ها نگریسته شود و در حقیقت جامعیت بستر هر پدیده در گذشته، حال و آینده، به ناگزیر در ارتباط با یکدیگر نگریسته شود. میلز چارچوبی که این جامعیت را در برداشته باشد تخیل جامعه‌شناختی نام نهاد.» (Mills,1987، به نقل از تنهایی،۹۶:۱۳۹۲) به عقیده‌ی وی نخستین فایده و درسی که از این نوع بینش به دست می‌آید این است که فرد وقتی می‌تواند موقعیت و امکانات خود را تشخیص دهد که از وضع و موقعیت افراد دیگر که در شرایط مشابه او قرار دارند، آگاهی داشته باشد.

شاید بتوان گفت، برخورداری از تخیّل جامعه‌شناختی پیش‌نیاز نویسندگی آرمان‌گرایانه است. چرا که،  «در پرورش و بازتولید تخیل جامعه‌شناختی، از قلمرو جامعه‌شناسی، انسان‌شناسی و روانشناسی بایستی استفاده کرد تا بتوان در پرتو آن، واقعیت را در فرآیند و گستره‌ای چند ساحتی دید. بنابراین مطالعه‌ی هر پدیده‌ای در گستره‌ی ایستایی و نظام‌شناختی آن و دربلندای تاریخی آن نیاز به چارچوبی از تخیل جامعه‌شناختی دارد که به ناگزیر بایستی با جدا شدن و دور ساختن اندیشه‌ از رسوم و عادات ممکن شود… تخیل جامعه‌شناختی نه تنها واقعیت‌های موجود که آینده را نیز می‌تواند به ما نشان دهد، «که در صورت تمایل ما وضع چگونه می‌تواند بشود؟» و این دانستن متخیلانه است که توان مقابله و پیروزی جامعه‌شناس و آدمی را برای ساخت‌سازی جامعه‌ای مطلوب‌تر ممکن می‌کند.» (تنهایی، ۹۸:۱۳۹۲)

در بیان مفهوم تخیل جامعه‌شناختی از میلز، در کتاب دکتر تنهایی چنین نوشته شده است:

«…یعنی مطالعه‌ی هر موضوعی در بستر تاریخی هر نظام اجتماعی یا به عبارتی مطالعه‌ی ایستایی‌شناسی و پویایی‌شناسی هر پدیده، اما نه در درک قوالب صرف کلی، انتزاعی یا آماری، بلکه در زندگی و موقعیت‌های اجتماعی، برای به دست گرفتن سرنوشت زندگی و استفاده به جا از فرصت‌ها و بخت‌های زندگی.» (تنهایی، ۹۶:۱۳۹۲)

بنابراین، میلز هدف از تخیل جامعه‌شناختی، توسط جامعه‌شناس را نهایتاً به منظور به دست گرفتن سرنوشت زندگی و استفاده به‌جا از فرصت‌ها و بخت‌های زندگی می‌داند. ماریو بارگاس یوسا نیز عقیده دارد که:

«نویسنده در برابر زمانه‌ی خودش متعهد است و به عبارت دیگر اگر این تعهد به نحو مناسبی به کار گرفته شود می‌تواند مردم را به تغییر روش زندگی‌شان وادارد… این فکر که ادبیات «مفت و مجانی» نیست و اینکه ادبیات به هیچ وجه سرگرمی محض نیست و اگرچه بسیار لذت‌بخش است، پیش از هر چیز دیگر، چیزی است که بر زندگی مردم تاثیر می‌گذارد و چیزی که به طور بالقوه می‌تواند جهان را تغییر دهد… تو با نوشتن می‌توانی تاریخ را تغییر بدهی. اگر خودت را متعهد بدانی که از برخی ارزش‌ها در نوشته‌ات دفاع کنی، بر تاریخ و بر جامعه اثر می‌گذاری. به این ترتیب تو با توجه به ذوق و استعدادت، می‌توانستی در تغییر جهان سهمی داشته باشی.» (یوسا، ۶۱:۱۳۹۰)

از بعد کارکردی؛ میلز، با توجه به پارادایم انتقادی خود، چارچوب تخیل جامعه‌شناختی را نیز بستری می‌دانست که می‌تواند کجی‌های موجود در رویکردها و نگاه‌های جامعه‌شناسان را به ما بفهماند.(تنهایی، ۹۷:۱۳۹۰)

در رویکردی مشابه، یوسا نیز معتقد است که، «اگر شعر خوب یا رمان خوبی بخوانی چیزی از آن در وجود تو می‌ماند، در وجدان تو، در شخصیت تو می‌ماند و از راه‌های مختلف به تو کمک می‌کند. به نظر من این فکر حساسیت آدم و تخیل او را تقویت می‌کند و نوعی حس انتقاد نسبت به جهانی که در آن زندگی می‌کند به وجود می‌آورد. این گریزناپذیر است. اگر مدتی در جامعه‌ای کامل و بی‌نقص زندگی کنید با آن انسجام و با آن فضایی که همه چیز توی آن منسجم و پیوسته است، و بعد به دنیای واقعی برگردید چاره‌ای جز مقایسه‌ی این دو ندارید. و بعد به این نتیجه می‌رسید که دنیای واقعی به مراتب حقیرتر و فقیرتر از دنیای عظیمی است که نویسندگان بزرگ خلق می‌کنند. یعنی مقایسه‌ی حس، انتقاد تو را نسبت به دنیای واقعی تشدید می‌کند و بهتر است در مقابل وسوسه‌ی رفع و رجوع مسئله مقاومت نکنی.» (یوسا، ۶۳:۱۳۹۰)

از دیگر سو «داستان‌های اتوپیایی جهان بهتر و شادتری را که فعلاً موجودیّت ندارد به تصویر می‌کشد. لااقل ۲۴ سده است که انسان داستان‌هایی از یوتوپیا نقل می‌کند. داستان‌هایی که از نارضایتی از وضع موجود و گریز به سرزمین رویاها سرچشمه می‌گیرند. همه‌ی این داستان‌ها بیانگر میلی سیری‌ناپذیر به حیات هستند.» (ولز، ۱۳۹۰)

علی‌رغم وجود توصیفاتی این چنینی، آن‌چه که در این نوشتار از به کارگیری اصطلاح «داستان‌نویسی اتوپیایی» مدّ نظر است، نه لزوماً گریز به سرزمین رویاها بلکه نوشتن داستان به گونه‌ای انتقادی است. به طوری که روایت نویسنده در داستان معطوف به موضوعاتی است که در موقعیت فعلی وجود ندارند، امّا در تحلیل آن‌ها، می‌توان تمایلاتی که بیانگر اندیشه‌های اتوپیایی هستند را ارزیابی نمود. چیستی داستان‌نویسی اتوپیایی در این متن در پیوند با «اندیشه‌ی اتوپیایی» از منظر مانهایم است که می‌گوید: «آن جهت‌گیری‌های فراتر از واقعیت را باید اتوپیایی بینگاریم که، هرگاه به عرصه‌ی عمل درمی‌آیند، میل دارند نظم اشیا و امور حاکم در زمان را، به طور جزئی یا کلی، در هم بپاشند.» (مانهایم، ۲۵۷:۱۳۹۲)

«نوشتار، با درنوردیدنِ مرزهایی که نظم موجود کشیده و تقسیم‌بندی‌های خودش را به واسطه‌ی این مرزها اعمال کرده، مژده‌ی وضعیتی نو را در خود دارد. نوشتار به شکلی مضاعف رهایی‌بخش است. نخست آنکه در لحظه‌ی قرائت­اش، مخاطب وضعیتی به جز وضعیت موجود را تجربه می‌کند و به واسطه‌ی تخیل­اش که همزمان زیسته می‌شود از وضعیت موجود رهایی می‌یابد؛ دوم آنکه، مژده‌ی تحقق مداوم این لحظه‌های رهایی را نیز در خود دارد. درنوردیدن آخرین مرز ممکن: مرز میان هنر و زندگی. نوشتار حاوی مژده‌ای است که هر لحظه امکان تحقق‌اش است، اما هیچ‌گاه نمی‌توان از تحقق­اش سخن گفت» (قدمی، ۱۶:۱۳۹۳). بنابراین داستان این قابلیت را دارد تا هم به بازنمایی وضعیت موجود بپردازد و هم به تصویر کشیدن وضعیت ایده‌آل نویسنده‌ی خلاق، متفکر و روشنگر یا روشنفکری که دغدغه‌اش حرکت جامعه به سوی تغییرات مثبت و سازنده است. این مهم از طریق ایده‌ی خلاقانه‌ی نویسنده برای طرح یک داستان، پردازش آن، توجه و دقت در جزییات امور، شرح و توصیف دقیق از وقایع و بعضاً با زاویه دیدی متفاوت یا خارج از دیدرس عموم امکان‌پذیر است. از سوی دیگر  داستان می‌تواند، روایت‌گر و تصویرگر وضعیتی نو و روند چگونگی پدید آمدن آن در یک قالب نوشتاری باشد.

اما نگاهی به آثار موجود در بازار کتاب و همچنین برگزیدگان مسابقات و جوایز داستان‌نویسی نشان می‌دهد که اکثر این آثار صرفاً به بازنمایی وضعیت موجود اجتماعی، خانوادگی، فرهنگی و… پرداخته‌اند و چندان به ارائه‌ی تصویری از واقعیت‌های ممکن‌الوقوع که نشانگر وضعیت آتی باشد نپرداخته‌اند. ترسیم وضعیت آینده در داستان این امکان را می‌دهد تا با استفاده از خیال‌ورزی و نه لزوماً با تجربه‌ی عملی یا آزمون و خطا به پیش‌بینی چگونگی وضعیت فردی، اجتماعی، سیاسی و… آینده در یک جهان داستانی پرداخت؛ به این وسیله  از اتلاف زمان و هزینه به واسطه‌ی برخی آزمون و خطاها جلوگیری کنند. با پیش‌اندیشی، در جهت تغییرات مثبت و سازنده حرکت کنند. همچنین داستان می‌تواند به نوعی آگاهی مشترک بین کنشگران تبدیل شود.  بنابراین به نظر می‌رسد این موضوع، مسئله‌ای درخور توجه است  که داستان‌ها چه راهکارها و اندیشه‌های اتوپیایی را برای تغییر وضعیت اجتماعی و خروج از نابه‌سامانی‌های آن به مخاطبان خود ارائه می‌کنند.

داستان به‌نوعی بازنمای تخیل جامعه‌شناختی‌ای است که قابلیت انتقال و انعکاس وضعیت فعلی گروه‌ها، اقشار و طبقات جامعه و همچنین نیازمندی‌ها و خواسته‌های آتی آنان را داراست. یک رمان اجتماعی می‌تواند منبعی برای شناخت نابسامانی‌های موجود در جامعه و همچنین چگونگی کنش گروه‌ها و قشرهای مختلف به منظور تغییر اوضاع در قالب گروه‌ها و شخصیت‌های داستانی باشد. بررسی این کنش‌ها و  اثرات آن‌ها در جهان داستانی می‌تواند معیاری برای سنجش کارآمدی یا ناکارآمدی آن‌ها در جهان واقعیت باشد. نوع اندیشه‌ی آرمانشهری به طور خاص امکان تحلیل ایده‌آل‌ها را در صورتی که به وقوع بپیوندد در جهان داستانی فراهم می‌آورد. روایت داستان‌گونه از چگونگی اندیشه‌ی منجر به تحقق آرمانشهر نیز به تخیل جامعه‌شناختی یاری می‌رساند تا بتواند در عرصه‌ی ایجاد تغییراتی لازم برای بهتر کردن وضعیت موجود  تلاش نماید. این همه شاید در قدم اول از رهگذر تخیل و گونه‌ای از آن مطابق با آرا سی رایت میلز امکان‌پذیر باشد.

 

منابع

آقاجعفری، هما (۱۳۸۶). آرمانشهر از دیدگاه مکاتب و فلاسفه، مجله حدیث زندگی، (۳۸)، ۶۲

ا.تنهایی، حسین. (۱۳۹۱). بازشناسی تحلیلی نظریه‌های مدرن جامعه‌شناسی: مدرنیته‌ی در گذار. تهران:  نشر علم

روویون، فردریک (۱۳۸۵). آرمانشهر در تاریخ اندیشه غرب. ترجمه: باقری، عباس. تهران: نی، چاپ اول

فارابی، ابونصر محمد (۱۳۵۸). سیاست مدنیه. ترجمه: جعفر سجادی، تهران: انجمن فلسفه‌ی ایران، چاپ اول

قدمی، فرید (۱۳۹۳). سیاست ادبیات، تزهایی درباره نوشتار. تهران: روزنه، چاپ اول

مانهایم، کارل (۱۳۹۲). ایدئولوژی و اتوپیا، ترجمه: مجیدی، فریبرز. تهران: سمت، چاپ دوم

مطلبی، مسعود، نادری، محمدمهدی (۱۳۸۸). بررسی تطبیقی مفهوم آرمانشهر در اندیشه سیاسی اسلامی ایران و غرب، فصلنامه مطالعات سیاسی، (۶)، ۱۴۶-۱۲۵

ولز، اچ.جی. (۱۳۹۰). یوتوپیاها. ترجمه: فخب یاسری، ع، ارغنون (۲۵)، ۱۴۳-۱۳۵، چاپ دوم

یوسا، ماریو بارگاس (۱۳۹۰). چرا ادبیات؟ ترجمه: عبداله کوثری. تهران: نشر لوح فکر، چاپ سوم

L.Sills, David (1968). International encyclopedia of the social sciences. New York: The macmilian  Company and Free Press.

آرمانشهر ادبیات داستانی افلاطون بیکن تامس مور تخیل جامعه‌شناختی سی رایت میلز فارابی مانهایم معصومه فرید یوتوپیا یوسا
نوشته قبلی: نوشتن؛ همین و تمام
نوشته بعدی: پریچهر صفوی

نظرات: بدون پاسخ

پیوستن به: نظر خود را بگذارید لغو پاسخ

(به اشتراک گذاشته نخواهد شد)

تبلیغات

  • big_size-1.jpg
  • big_size.jpg

{آخرین اخبار}

  • «رها و ناهشیار می‌نویسم»؛ کتابی درباره‌ی هنر جستارنویسی
  • سمینار بابک احمدی با موضوع سویه‌های جستار
  • جستارخوانی در خوانش با حضور محسن آزرم
  • جزئیات روایت در فیلم مستند از زبان پیروز کلانتری

خبرنامه

برای دریافت آخرین اخبار با ثبت آدرس ایمیل خود در خبرنامه ما عضو شوید

© کلیه حقوق مادی و معنوی مطالب این سایت نزد موسسه فرهنگی هنری خوانش ادب و هنر محفوظ بوده و استفاده از بخش یا تمامی مطالب این وب سایت بدون کسب اجازه کتبی ممنوع و دارای پیگرد قانونی است.

اطلاعات تماس

آدرس: خ بهار شمالی، کوچه بهشت، پلاک 11
تلفن : 5424 8849 021
تلگرام : 8501 123 0903
ایمیل : info@khaneshmagazine.com

logo-samandehi
KhaneshMagazine © 2019 | Design: Studioheh.com | Web Development: Farhad Mantegh