site logo
  • {ناداستان}
    • درباره‌ی ناداستان خلاق
    • انواع ناداستان خلاق
    • ناداستان خلاق در جهان
    • ناداستان خلاق در ایران
    • مرور کتاب‌های ناداستان
    • درباره جستار
    • جستارنویس‌ها
  • {داستان}
    • درباره‌ی داستان
    • گفتگو ، میزگرد و گزارش
    • داستان ایران
    • داستان جهان
    • مرورنویسی- داستان
    • آرشیو خوانی
  • {پوشه‌ها}
    • داستان شهری
    • زنان داستان‌نویس ایران
    • خاستگاه داستان کوتاه
    • جامعه‌شناسی ادبیات داستانی
    • ادبیات‌ درمانی
  • {رادیو جستار}
  • {خبر}
  • {درباره ما}
خانه > {ناداستان} > درباره جستار > جستار: یک تاریخچه، یک تعریف
مونتنی

جستار: یک تاریخچه، یک تعریف

۲۷ فروردین ۱۳۹۹  |  نگار قلندر

کوششی برای تعریف یک فرم ادبی تعریف‌گریز

نویسنده: ریچارد نوردکویست (Richard Nordquist)

آلدوس هاکسلی، نویسنده و فیلسوف بریتانیایی، دشواری تعریف «جستار» را به‌خوبی بیان کرده است. به گفته‌ی او «جستار»، ابزاری است ادبی برای گفتن کم و بیش هر چیز درباره‌ی کم و بیش همه‌چیز. البته این تعریف چیز زیادی به عباراتی که پیش‌تر برای توصیف کنکاش‌های فلسفی و ادبی به کار می‌‌رفت اضافه نمی‌کرد. مثلاً فرانسیس بیکن « تأملات پراکنده»، ساموئل جانسون «طغیان آشفته‌ی ذهن» و ادوارد هوگلند «ماهی لزج فرار» را معادل «جستار» می‌‌گرفتند. به طور کلی، این فرم ادبی از قرن شانزدهم میلادی (زمانی که میشل دو مونتنی اصطلاح «جستار» را به منظور توصیف نوعی «کوشش» برای بازنمایی خودِ نویسنده در نثر برگزید) تا به امروز، در برابر هرگونه تعریف دقیق و جهان‌شمولی مقاومت کرده است، گویی فرمی‌ست ادبی که مانند ماهی لزج و فرار است.

معنا

به طور عام اصطلاح «جستار» را می‌توان برای هر نوشته‌ی ناداستان-گونه‌ای مثلاً سرمقاله، خاطره، نوشته‌ی انتقادی و یا خلاصه‌ای از یک کتاب به کار برد. برای تشخیص و تمایز درست جستار از سایر ژانرهای ادبی اولین قدم این است که تفاوت آن را با مقاله بدانیم. اهمیت مقاله، غالباً، در محتوا و اطلاعاتی‌ست که ارائه می‌‌کند؛ در حالی که در جستار آنچه مهم‌تر و مقدم است لذت خواندن است و نه صرف محتوای متن. این دسته‌بندی سرسری ممکن است کم و بیش مفید واقع شود اما، در اصل، به دو نوع از خواندن اشاره دارد و نه به دو نوع از متن. پس چه راه دیگری برای تعریف کردن «جستار» ممکن است وجود داشته باشد؟ در این مقاله سعی کرده‌ایم به این پرسش بپردازیم.

ساختار

در اغلب تعاریف استاندارد به ساختار بی‌شکل و منعطف جستار اشاره شده است. به عنوان مثال جانسون جستار را «یک نوشته‌ی کوتاه بی‌قاعده و هضم‌نشده» می‌‌داند و نه «یک اجرای به‌قاعده و منظم». بر این اساس، ممکن است در آثار جستارنویسان سرشناسی مثل ویلیام هازلیت (William Hazlitt) یا رالف والدو امرسون (Ralph Waldo Emerson) کنکاش‌ها یا « پریشان‌گویی‌ها»یی با لحنی صاف و ساده و خودمانی به چشم بخورد، با این حال، این ظاهر پریشان به این معنا نیست که جستار فرمی است که در آن هرچه پیش آید، خوش آید. تمام جستارنویسان حرف‌های مسیری مشخص و ساختاری معین را که خاص خودشان است، دنبال می‌کنند. ولی منتقدان توجه زیادی به اصول طراحی جستار نمی‌کنند. چون می‌‌دانند این اصول مشخص و سازمان‌یافته نیستند که بتوان آن‌ها را در الگوی تعریف‌شده‌ای گنجاند. جستار در واقع راه و روش اندیشیدن است. افکاری که بعد از مواجه با یک ایده در ذهن رشد می‌کند.

انواع

متاسفانه تقسیم‌بندی‌های معمول جستار مثل جستار رسمی و غیررسمی و یا شخصی و غیرشخصی، مشکل‌ساز هستند. یکی از تقسیم‌بندی‌های روشن از انواع جستار تقسیم‌بندی میشل ریچمان (Michele Richman) است که جستارها را به دو گروه تقسیم می‌کند. یکی غیررسمی، شخصی، صمیمی، گفتگومحور و اغلب طنزآمیز است و دیگری غیرشخصی، منظم و توصیفی. توصیفاتی که برای جستار به کار می‌روند بیشتر آن را نوشته‌ای انتقادی و کوتاه می‌‌دانند که حول یک ایده شکل می‌گیرد. اما متاسفانه خود این تعاریف با هم در تناقض هستند. به عنوان مثال غیررسمی بودن می‌تواند به فرم نوشته و یا به لحن آن اشاره داشته باشد و یا حتی هردوی آن‌ها را مدنظر داشته باشد. شخصی بودن می‌‌تواند موضع نویسنده، زبان نوشته و یا محتوا و هدف متن، فهم شود و تمام این ابهامات هنگام خواندن جستارها تقسیم‌بندی آن‌ها را دچار مشکل می‌کند. با وجود همین تعریف مبهم هم می‌‌توان گفت مهم‌ترین مشخصه در یک جستار، لحن و صدای نویسنده و شکل و فرم نوشتار است که می‌‌تواند جستار را به یک اثر ادبی کامل تبدیل کند.

صدا

بسیاری از اصطلاحاتی که برای توصیف جستار استفاده می‌شوند مشابه هستند مثل: شخصی، آشنا، صمیمی، ذهنی، دوستانه و گفتگومحور. که همه نشان‌دهنده‌ی تلاش برای پیدا کردن مهم‌ترین نیروی سازمان‌دهنده‌ی ژانر است: صدای بلاغی. همان صدای نویسنده که شخصیت اصلی و پیش‌برنده در جستار است. در مطالعه‌ای که فرد رندل (Fred Randel) درباره‌ی چارلز لمب (Charles Lamb) انجام داده، به این نتیجه رسیده است که وفادار ماندن به اصول خود باعث رسیدن به صدای خاص جستارنویس در نوشتن جستار می‌شود. همین‌طور ویرجینیا وولف، نویسنده‌ی بریتانیایی، به این کیفیت شخصی در نوشتار یا همان صدای نویسنده به عنوان ابزاری مناسب اشاره می‌‌کند. ابزاری که با وجود ظرافتی که دارد، می‌تواند خطرناک هم باشد. هنری دیوید ثرور (Henry David Thoreau) در مقدمه کتابش ،والدن (Walden)، یادآور شده که همیشه یک نفر متن را می‌نویسد؛ همان شخص اول که چه مستقیم و چه غیرمستقیم این کار را انجام دهد؛ نفر اول همیشه اوست. که علاوه بر اینکه صدای متن را شکل می‌‌دهد نقش خواننده را هم می‌‌سازد.

ویژگی‌های بارز

اصطلاح «صدا» و «شخصیت» اغلب برای نشان دادن حضور شخصی نویسنده در متن به کار می‌‌روند. ادوارد هوگلاند (Edward Hoagland)، جستارنویس در جستار خود تحت عنوان «آنچه من فکر می‌‌کنم، آنچه من هستم» اشاره می‌‌کند که اگر جستارنویس بتواند یک «من» استادانه خلق کند، می‌تواند از راوی داستان هم موثرتر عمل کند. برداشت‌های مشابهی از اصطلاحات «شخصیت» و «صدا» باعث شده کارل کلاوس (Carl H. Klaus) جستار را نوشته‌ای عمیقا فریبنده بداند.

به نظر می‌‌رسد این ویژگی‌ها بیان‌کننده‌ی حضور حس‌های انسانی است که به‌طور عمیقی نویسنده آن‌ها را در خود حس می‌‌کند. اگرچه این احساسات می‌توانند توهمی بیش نباشند. اما بیان آن‌ها می‌تواند مجوزی برای درست دانستن آن طرز فکر و به اشتراک گذاشتن نتیجه آن با دیگران باشد. اما آگاه بودن از کیفیت‌های داستانی جستار به ما کمک می‌‌کند که ماهیت آن را بپذیریم و ویژگی‌های ناداستانی آن را انکار نکنیم.

نقش خوانندگان

اساسی‌ترین جنبه‌ی ارتباط بین نویسنده و خواننده این فرض است که آنچه جستارنویس می‌‌گوید، درست است. تفاوت اصلی داستان کوتاه و جستار بیش از آن‌که مربوط به ساختار روایی یا مواد مورد استفاده نویسنده باشد، در نوع حقیقتی است که ارائه می‌‌کنند. در چنین شرایطی جستارنویس تجربه‌اش را همان‌گونه که رخ داده اما به شیوه‌ی مخصوص به خودش بیان می‌کند. جورج دیلون، جستارنویس، می‌‌گوید تلاش می‌‌کند خواننده را متقاعد کند که تجربه‌ای را که نقل می‌کند، معتبر است. در واقع ، خواننده یک جستار هم در ایجاد معنی متن نقش دارد، و این به خواننده بستگی دارد که در این بازی مشارکت کند یا نه. در نهایت می‌‌توان گفت یک جستار در کشمکش میان مفهومی که نویسنده قصد بیان آن را دارد و مفهومی که خواننده از آن برداشت می‌‌کند، ساخته می‌شود.

در آخر

با توجه به این تفکرات جستار می‌تواند متن ناداستانی کوتاهی باشد که اغلب هنرمندانه پرداخت شده تا صدای نویسنده در آن شنیده شود و خواننده آن را به عنوان یک تجربه واقعی پذیرا باشد. بهترین راه برای فهم جستار و یادگیری آن خواندن بهترین نمونه‌های آن است.

*

(این متن پیش از این در مجله‌ی کتاب هفته‌ی خبر، زیر نظر سردبیران این سایت منتشر شده بود و حالا با اجازه‌ی مدیر مسوول این مجله اینجا بازنشر می‌شود.)

تعریف جستار جستار درباره ناداستان ناداستان نگار قلندر
نوشته قبلی: پرونده: ریشه‌های ناداستان خلاق
نوشته بعدی: «در باب سر و صدا»؛ نوشته‌ی لوسیوس آنائوس سِنِکا

نظرات: بدون پاسخ

پیوستن به: نظر خود را بگذارید لغو پاسخ

(به اشتراک گذاشته نخواهد شد)

تبلیغات

  • big_size-1.jpg
  • big_size.jpg

{آخرین اخبار}

  • «رها و ناهشیار می‌نویسم»؛ کتابی درباره‌ی هنر جستارنویسی
  • سمینار بابک احمدی با موضوع سویه‌های جستار
  • جستارخوانی در خوانش با حضور محسن آزرم
  • جزئیات روایت در فیلم مستند از زبان پیروز کلانتری

خبرنامه

برای دریافت آخرین اخبار با ثبت آدرس ایمیل خود در خبرنامه ما عضو شوید

© کلیه حقوق مادی و معنوی مطالب این سایت نزد موسسه فرهنگی هنری خوانش ادب و هنر محفوظ بوده و استفاده از بخش یا تمامی مطالب این وب سایت بدون کسب اجازه کتبی ممنوع و دارای پیگرد قانونی است.

اطلاعات تماس

آدرس: خ بهار شمالی، کوچه بهشت، پلاک 11
تلفن : 5424 8849 021
تلگرام : 8501 123 0903
ایمیل : info@khaneshmagazine.com

logo-samandehi
KhaneshMagazine © 2019 | Design: Studioheh.com | Web Development: Farhad Mantegh