site logo
  • {ناداستان}
    • درباره‌ی ناداستان خلاق
    • انواع ناداستان خلاق
    • ناداستان خلاق در جهان
    • ناداستان خلاق در ایران
    • مرور کتاب‌های ناداستان
    • درباره جستار
    • جستارنویس‌ها
  • {داستان}
    • درباره‌ی داستان
    • گفتگو ، میزگرد و گزارش
    • داستان ایران
    • داستان جهان
    • مرورنویسی- داستان
    • آرشیو خوانی
  • {پوشه‌ها}
    • داستان شهری
    • زنان داستان‌نویس ایران
    • خاستگاه داستان کوتاه
    • جامعه‌شناسی ادبیات داستانی
    • ادبیات‌ درمانی
  • {رادیو جستار}
  • {خبر}
  • {درباره ما}
خانه > {پوشه‌ها} > جامعه‌شناسی ادبیات داستانی > نقدی جامعه‌شناسانه‌ بر داستان «بالماسکه مرگ سرخ» اثر ادگار آلن پو
the masque of the red death edgar allan poe

نقدی جامعه‌شناسانه‌ بر داستان «بالماسکه مرگ سرخ» اثر ادگار آلن پو

۳۰ فروردین ۱۳۹۹  |  معصومه فرید

«بالماسکه مرگ سرخ» عنوان داستان کوتاهی از ادگار آلن پو (۱۸۴۹-۱۸۰۹)، نویسنده‌ی آمریکایی است. طاعونی با نام «مرگ سرخ» در سرزمینی نامعلوم شایع شده که مبتلایانش را در عرض نیم‌ساعت می‌کشد. شخصیت اصلی داستان، شاهزاده پراسپرو خود را به همراه هزار نفر در صومعه‌ای قرنطینه می‌کنند تا از این بیماری در امان بمانند. آن‌ها در آنجا با همراهی تعدادی رقاص و نوازنده و… به عیش و نوش مشغول می‌شوند تا اینکه در یک جشن بالماسکه وجود مهمانی ناخوانده آشکار می‌شود. در ادامه خلاصه‌ای از یک نقد جامعه‌شناسانه بر این داستان آورده شده است. لازم به ذکر است ترجمه‌هایی از این داستان در اینترنت قابل جست‌وجوست.

 

از درون دیوارهای تنومند صومعه و راهروی پر پیچ‌وخم اتاق‌های هفت‌گانه ــ که هر کدام بر اساس رنگ‌ خاصی طراحی شده‌اند ــ صدای خنده و شادی به گوش می‌رسد. دروازه‌های آهنین صومعه طوری جوشکاری می‌شوند که ورود و خروج را غیرممکن می‌کند. دلقک‌ها، خنیاگران و رقاص‌ها شش ماه است که شاهزاده و مهمانانش را ــ که هزار شهسوار و بانوی انتخاب‌شده‌ از دربار هستند ــ سرگرم می‌کنند. اما مهمان ناخوانده‌ای در میان آن‌هاست. یک ماسکر قدبلند و لاغر به شکل جسدی در یک قبر لباس پوشیده است. ماسک ترسناک و زمخت او همچون صورت یک مرده است. لکه‌های قرمز هویدا روی جامه‌اش به وضوح نشان می‌دهد که او  مبدل مرگ سرخ است. پراسپرو (شاهزاده) دستور به برداشتن نقاب متجاوز می‌دهد و اعلام می‌کند که باید فردا صبح از باروهای دژ به دار آویخته شود. اما هیچ‌کس این کار را به عهده نمی‌گیرد. متجاوز شروع می‌کند به رفتن از اتاقی به اناق دیگر. پراسپرو خنجر می‌کشد و تعقیبش می‌کند. آن‌ها در آخرین اتاق، اتاق سیاه، با هم رودررو می‌شوند. صدایی می‌آید. خنجر می‌افتد و بعد از آن پراسپرو نقش زمین می‌شود. دوستان پراسپرو جرات پیدا می‌کنند و به‌سرعت به متجاوز یورش می‌برند. آن‌ها وحشت‌زده  متوجه می‌شوند که هیچ  چیز در جامه یا  پشت نقاب نیست. ادگار آلن‌پو با افشای هویت متجاوز داستان را به پایان می‌برد:

«و اکنون حضور مرگ سرخ تصدیق شده بود. او همچون سارقی ــ شبانه ــ آمده بود. آن جمع خوشگذران یکی یکی در میان سالن‌های عیاشی آغشته‌ به ‌خونشان افتادند و با حالتی نومیدانه از زوالشان، بی‌جان بر زمین افتادند. و عمر ساعت آبنوسی با مرگ آخرینشان به پایان رسید. و شعله‌های مجمرها خاموش شدند. و سیاهی، زوال و مرگ سرخ بر همه تسلطی بی‌پایان پیدا کرد.»

ادگار آلن پو که خبره ترساندن است داستان مخوفی می‌نویسد که می‌تواند بااستفاده از نقد جامعه‌شناسانه تعبیر شود. می‌توان با بررسی تاریخ و سلوک آن جامعه آن زمان را درک کرد. می‌توان دید جامعه چطور احساس می‌شده و چه تجربیات غم‌انگیزی می‌توانسته بر برداشت‌های مردم درباره موضوعات مختلفی از مرگ و بیماری تا فشار جامعه بر پیمودن مسیر زندگی تا مرگ رخ دهد.

جان دیویی زمانی نوشت که جامعه درون ارتباطات و از طریق آن به وجود می‌آید. آنچه گروهی از مردم در آن مشترک هستند که آن‌ها را از سایرین تمیز می‌دهد اغلب «فرهنگ» آن‌ها نامیده می‌شود. یک چارچوب متمایز از طبقه‌بندی میهن‌پرستانه، سیاسی، مذهبی، خیرخواهانه، فرهنگی، علمی و زبان که تجارب عمومی را ممکن و قابل اشتراک می‌سازد.

نقد جامعه‌شناسانه نقدی است که به فهم ادبیات یا موقعیت آن در یک زمینه اجتماعی بزرگتر معطوف است. این نوع نقد هم چگونگی عملکردهای اجتماعی در ادبیات و هم کارهای ادبی در جامعه را تحلیل می‌کند. این نقد از «نقد جدید» متاثر است؛ اگرچه یک عنصر جامعه‌شناسانه را به آن اضافه می‌‌کند و ادبیات را به‌عنوان یک تجلی اجتماعی بررسی می‌کند، اما حاوی استعاره‌ها و ارجاعاتی است که به‌طور مستقیم با جامعه موجود در آن زمانه متناسب است.

نقد جامعه‌شناسانه توسط کنت بورک، نظریه‌پرداز ادبی و انتقادی قرن بیستم معرفی شد. او در مقاله‌اش با عنوان «ادبیات به مثابه تجهیزات برای زندگی کردن» جزئیات و اهمیت چنین نقدی را شرح می‌دهد. به گفته برک آثار هنری از جمله ادبیات «نامیدن استراتژیک موقعیت‌ها» هستند که امکان درک بهتر و «دستیابی به نوعی کنترل» بر اتفاقات مشترک را از طریق کار هنری به مخاطب می‌دهند.

آستین هرینگتون در کتابش با نام هنر و نظریه اجتماعی شش روش که با هنر می‌توان از دیدگاه جامعه‌شناسانه مواجه شد مطرح می‌کند:

۱- رویکرد تاریخی انسانی

۲- نظریه اجتماعی مارکسیستی

۳- مطالعات فرهنگی

۴- نظریه هنر در فلسفه تحلیلی

۵- مطالعات مردم‌شناسانه هنر

۶- مطالعات تجربی درباره نهادهای هنری معاصر

هارینگتون استدلال می‌کند که هنر ادبیات می‌تواند به‌عنوان «منابع تدوین قراردادهای فهم اجتماعی در بطن خودشان» ایفای نقش کند. روش‌هایی که به‌واسطه این منابع، آشکارا، این فهم اجتماعی را ایجاد می‌کند دقیقاً همان چیزی‌ست که موردعلاقه کنت برک است.

براساس مشاهدات هارینگتون  روش‌های مختلفی در باب ادبیات از منظر جامعه‌شناسانه وجود دارد و بررسی کردن عنصر جامعه‌شناسانه ضروری است چرا که ادبیات قطعاً مملو از ارجاعات و بحث‌هایی در ارتباط با جامعه است. منتقدان جامعه‌شناختی کسانی هستند که سعی دارند، به‌طور دقیق، چگونگی کارکرد چنین ارجاعات و مباحثی  را در کار ادبی بیابند.

 

«خیلی وقت بود که «مرگ سرخ» کشور را ویران ساخته بود. هیچ بیماری همه‌گیری هرگز به این اندازه مرگبار و وحشتناک نبوده است… مرگ سرخ همراه بود با دردهای شدید، سرگیجه‌های ناگهانی و پس از آن خونریزی شدید در منافذ پوستی و فروپاشی و زوال. لکه‌های قرمز روشن روی بدن و به خصوص صورت… [مرگ سرخ] قربانی را از یاری و همدردی هم‌نوعانش محروم می‌کرد… و تمام مراحل بیماری، حمله، پیشروی و خاتمه‌اش، رویدادی نیم‌ساعته بود.»

 

پو برای نوشتن این گونه‌ی داستانی برخی نمونه‌های تاریخی در جوامع را بررسی کرده است مانند مرگ سیاه یا طاعون بوبونیک در زمان قرون وسطی، همچنین شیوع همه‌گیر وبا که فیلادلفیا را در دهه ۱۷۹۰ و بالتیمور را در زمان حیات خود او ویران کرد.

در این داستان طاعون شکل غیرمعمولی از یک مرگ سرخ به‌جای یک مرگ سیاه را به خود می‌گیرد به‌طوری که خون ماده اصلی حیات به نشانه مرگ تبدیل شود. مرگ سرخ در داستان پو شبیه یک بیماری واقعی است که در اروپای رنسانس و قرون وسطی رخ داد: طاعون سپتی‌سمی. یک قربانی طاعون سپتی‌سمی گاهی اوقات صبح در کمال صحت و سلامت و بدون هیچ درد و رنجی بلند می‌شد و در یک قبر به رختخواب می‌رفت. این بیماری در سه شکل بروز می‌کرد: طاعون بوبونیک که موجب تورم در غدد لنفاوی زیر بغل و کشاله ران می‌شد؛ طاعون ریوی که باعث تورم شدید آبکی ریه‌ها می‌شد‌ و طاعون س‍پتی‌سمی (گندخونی) که جریان خون را سمی می‌کرد. طاعون سپتی‌سمی به مراتب کمتر از دو نوع دیگر شایع بود؛ گاهی اوقات نوعی از بیماری از بین می‌رفت، زمانی دیگر، قبل از اظهار شکایت بیمار به نوع دیگری تبدیل می‌شد. هر سه نوع  طاعون به‌عنوان مرگ سیاه شناخته می‌شدند زیرا خونریزی زیر جلدی باعث رنگ ارغوانی اجساد می‌شد.

علائم جسمی وبا تقریباً شبیه به توصیف مرگ قرمز است. اسهال مرتبط با وبا آنقدر شدید است که می‌تواند منجر به کم‌آبی شدید یا حتی مرگ شود. نویسنده سوزان سانتاگ نوشت: وبا از دیگر بیماری‌های کشنده ترسناک‌تر بود زیرا باعث از دست دادن صفات انسانی قربانی می‌شد. اسهال و از دست دادن آب به‌قدری شدید بود که قربانی به معنای واقعی کلمه در مقایسه با قبل از مرگش خشک و چروکیده می‌شد. علائم دیگر شامل خون‌دماغ شدن، نبض سریع ، خشکی پوست، خستگی، گرفتگی عضلات شکم ، تهوع، گرفتگی پا و استفراغ می‌شد.

با بررسی پاراگراف اول داستان، خواننده می‌تواند شباهت نزدیکی بین مرگ سرخ و طاعون سپتی‌سمی واقعی ــ یا مرگ سیاه ــ و بیماری وبا را ببیند. این نشان می دهد که جامعه نه تنها از مرگ هزاران نفر بر اثر طاعون ترسیده بلکه از آن به وحشت افتاده بود. طاعون خواب و خیال‌های شبانه آن‌ها را تیره و تار کرده بود. شکوه آن‌ها از ترس مرگ و میر به این فکر انداخته بودشان که از خود بپرسند آیا فردا آخرین روز زندگی‌شان خواهد بود!

فشار جامعه در گذر از زندگی به مرگ در داستان پو بازتاب پیدا می‌کند و در هفت اتاق متصل که با ظرافت از هم مجزا شدند صورت می‌گیرد. این موضوع به خواننده اهمیت قبلی عدد ۷ را یادآوری می‌کند. برای مثال تصور می‌شد که تاریخ جهان متشکل از هفت دوره بود. دقیقاً همان‌طور که زندگی یک فرد هفت مرحله داشت. جهان باستان عجایب هفت‌گانه داشت. آکادمی‌ها یادگیری را به هفت موضوع تقسیم کردند. هفت گناه مهلک، متناظر با، هفت حسنه اصلی وجود داشت. بنابراین یک خوانش از این داستان حاکی از آن است که اتاق‌های هفت‌گانه بازنمای هفت مرحله از زندگی یک فرد است، از تولد تا مرگ، که در آن شاهزاده به دنبال یک پیکر نقاب‌دارِ قربانی مرگ سرخ می‌‌افتد و درون آخرین اتاق شب بی‌پایان می‌میرد. کشیده شدن این هفت اتاق از شرق به غرب، مسیر خورشید که زمان زمینی را اندازه‌گیری می‌کند به ذهن خواننده متبادر می‌سازد.

این توالی به لحاظ نمادین بسیار مهم است زیرا چرخه حیات یک روز را به نمایش می‌گذارد. خورشید از شرق طلوع و در غرب غروب می‌کند. مرگ را با شب نمادسازی می‌کند. با این حال چیزی که این مجموعه از نمادها را تبدیل به تمثیل می‌کند تلقی نمادینِ بعدی است، چرخه ۲۴ ساعته زندگی: قلمروی حیات انسان‌ها را بازگو می‌‌کند. سیر از شرق به غرب هم توسط پراسپرو و هم مهمان مرموزش انجام می‌شود، نمادپردازی گذر انسان از تولد تا مرگ.

پو در آخر با هنرورزی اتاق سیاه را نقطه پایان مخوفی قرار می‌دهد، اتاقی که مهمان‌ها از آن می‌ترسند چنان که از مرگ می‌ترسند. در خلق کردن این اتاق،‌ پو مرگ را با رنگ سیاه پیوند می‌دهد. اهمیت زمان زندگی تا مرگ، در این داستان، با نماد «ساعت غول‌پیکر آبنوس» که در مخملی سیاه پوشانده شده و در اتاق آخر قرار داشت دیده می‌شود. طنین صدای ضربه‌های بم پاندول ساعت در راهروهای پیچ در پیچ حس وجود فضایی خوفناک را بیشتر و مهمان‌ها را عصبی می‌کند. ماسکرها تمایلی به ورود در آن اتاق ندارند. در عوض همه در اتاق‌های دیگر تجمع می‌کنند. تاریکی بیش‌ازحد هفتمین اتاق، اهمیت زمان با ساعت و چینش اتاق‌ها از شرق به غرب و دیدگاه ماسکرها نسبت به اتاق آخر برای خواننده توصیف می‌کند که جامعه چه حسی درباره سفر به مرگ دارد؛ مانند جوامع دیگر گرامی داشته نمی‌شود بلکه با اضطراب و دلهره ناخوشایند اتفاق می‌افتد.

نقد جامعه‌شناسانه می‌تواند داستان کوتاه «نقاب مرگ سرخ» از آلن پو را با استفاده از تاریخ و رفتار جامعه در آن دوره زمانی تفسیر کند. ترس آدم معمولی از مرگ و میر مشابه با طاعون که هر کسی را در صومعه پاسپارو می‌کشت و طاعون‌ها و بیماری‌هایی که جامعه را در گذشته و در زمان زندگی پو مبتلا می‌کردند دیده می‌شود. اما داستان همچنین اشاره دارد که مرگ سرخ نه تنها کسانی با موقعیتی معمولی را می‌کشد بلکه ثروتمندان یا نجبایی را که ۶ ماه در جوار پرنس بودند را هم کشت. این نشان می‌دهد جامعه چه‌طور حس ‌شده؛ ‌طوری که هیچ‌کس از بیماری و مرگ در امان نیست. فشار جامعه بر سفر زندگی تا مرگ  می‌تواند با اتاق‌های هفت‌گانه‌ای که بازنمای مراحل هفت‌گانه زندگی هستند گره بخورد؛ هر یک از اتاق‌ها از شرق تا غرب قرار گرفته‌اند تا حرکت خورشید و محاسبه زمان زمینیمان را نشان دهند.

اگرچه نقد جامعه‌شناسانه چگونگی بازتاب جامعه در ادبیات را بررسی می‌کند اما محدودیت‌هایی هم دارد که ممکن است داستان را به‌‌طور کامل نشان ندهد. برای مثال بررسی سابقه نویسنده و نیت او یا هرگونه واکنش احساسی او یک بخش‌ اصلی نقد جامعه‌شناسانه به شمار نمی‌رود؛  هر کدام از این‌ها می‌تواند دیدگاه‌های منعکس‌شده خواننده را تغییر می‌دهد.

منبع:

The Sociological Criticism of “The Masque of the Red Death”

ادگار آلن پو بالماسکه مرگ سرخ جامعه‌شناسی ادبیات طاعون معصومه فرید نقاب مرگ سرخ وبا
نوشته قبلی: مینو بناکار
نوشته بعدی: «چند زنهار جدی»؛ درباره‌ی جوان‌مرگی در نثر معاصر فارسی

نظرات: بدون پاسخ

پیوستن به: نظر خود را بگذارید لغو پاسخ

(به اشتراک گذاشته نخواهد شد)

تبلیغات

  • big_size-1.jpg
  • big_size.jpg

{آخرین اخبار}

  • «رها و ناهشیار می‌نویسم»؛ کتابی درباره‌ی هنر جستارنویسی
  • سمینار بابک احمدی با موضوع سویه‌های جستار
  • جستارخوانی در خوانش با حضور محسن آزرم
  • جزئیات روایت در فیلم مستند از زبان پیروز کلانتری

خبرنامه

برای دریافت آخرین اخبار با ثبت آدرس ایمیل خود در خبرنامه ما عضو شوید

© کلیه حقوق مادی و معنوی مطالب این سایت نزد موسسه فرهنگی هنری خوانش ادب و هنر محفوظ بوده و استفاده از بخش یا تمامی مطالب این وب سایت بدون کسب اجازه کتبی ممنوع و دارای پیگرد قانونی است.

اطلاعات تماس

آدرس: خ بهار شمالی، کوچه بهشت، پلاک 11
تلفن : 5424 8849 021
تلگرام : 8501 123 0903
ایمیل : info@khaneshmagazine.com

logo-samandehi
KhaneshMagazine © 2019 | Design: Studioheh.com | Web Development: Farhad Mantegh