site logo
  • {ناداستان}
    • درباره‌ی ناداستان خلاق
    • انواع ناداستان خلاق
    • ناداستان خلاق در جهان
    • ناداستان خلاق در ایران
    • مرور کتاب‌های ناداستان
    • درباره جستار
    • جستارنویس‌ها
  • {داستان}
    • درباره‌ی داستان
    • گفتگو ، میزگرد و گزارش
    • داستان ایران
    • داستان جهان
    • مرورنویسی- داستان
    • آرشیو خوانی
  • {پوشه‌ها}
    • داستان شهری
    • زنان داستان‌نویس ایران
    • خاستگاه داستان کوتاه
    • جامعه‌شناسی ادبیات داستانی
    • ادبیات‌ درمانی
  • {رادیو جستار}
  • {خبر}
  • {درباره ما}
خانه > {داستان} > گفتگو ، میزگرد و گزارش > مشاهده‌گرِ تیره‌روزی و درهم‌ریختن ارزش‌ها
Abe Kōbō

مشاهده‌گرِ تیره‌روزی و درهم‌ریختن ارزش‌ها

۰۵ تیر ۱۳۹۹  |  پارسا منعم

کوبو آبه به روایت «مهدی غبرایی»

مهدی غبرایی در سال ۱۳۲۴ در لنگرود به دنیا آمد، دوران تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در لنگرود گذراند. در سال ۱۳۴۷ از دانشگاه تهران در رشته‌ی علوم سیاسی لیسانس گرفت. از سال ۱۳۶۰ به‌طور حرفه‌ای به کار ترجمه ادبی پرداخت. «زن در ریگ روان» از کوبو آبه را او در ابتدای دهه‌ی ۸۰ ترجمه کرد که مورد استقبال رمان‌خوانان ایرانی قرار گرفت. با او درباره‌ی کوبو آبه گفت‌وگو کردیم.

 

آقای غبرایی، چه شد که تصمیم به ترجمه‌ی کتاب «زن در ریگ روان» گرفتید؟ آیا علاقه‌تان به این نویسنده‌ی ژاپنی و ادبیات ژاپن باعث شد به سراغ این کتاب بروید یا خود این اثر ویژگی‌هایی دارد که شما را ترغیب به ترجمه‌اش کرد؟

از نیمه راه کار ترجمه درصدد کشف و ارائه‌ی رمان‌هایی از سرزمین‌های آسیا، آفریقا و بخشی از آمریکای لاتین که کمتر بدان توجه شده (کارائیب، یعنی ترینیداد، موطن و. س. نایپل -که هندی‌تبار است و مقیم انگلستان و کمی پس از یکی- دو ترجمه‌ی اولیه‌ی من از رمان‌هایش  برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبی شد) بودم. به همین دلیل چهار رمان از او و یک رمان از برادرش، دو رمان از ر. ک. نارایان، هندی، و سه رمان دیگر از نویسندگان هندی ترجمه کردم که برای جلوگیری از اطاله‌ی کلام نام‌شان را نمی‌برم.

و اما نویسندگان ژاپنی: زنده‌یاد، شاملوی بزرگ اولین ترجمه از مجموعه داستانی از ریو نوسکه اگوتا جاوا و داستان «سوسانوئو، جنگاور پیر» را در کتاب هفته‌ی قدیم ارائه داد و ترجمه‌های پراکنده‌ای به فارسی درآمد، تا بعد از انقلاب به چند رمان از یوکیو میشیما رسید.

من آشنایی‌های نسبتا خوبی از راه فیلم‌های ژاپنی با فرهنگ ژاپن داشتم و درصدد یافتن نویسنده‌ای امروزی از آن کشور بودم. تا برادرم، زنده‌یاد هادی، مدیر مجله‌ی پیام یونسکو، از طرف آن مؤسسه مأمور سفری مطالعاتی به ژاپن شد و از این سفر دو کتاب برایم سوغات آورد و گفت این‌ها از بهترین نویسندگان ژاپن‌اند. اولی مجموعه داستانی بود از کوبو آبه، به نام «آن‌سوی خم جاده» و دیگری یکی از پیچیده‌ترین رمان‌های موراکامی، به نام «سرزمین عجایب بی‌رحم و ته دنیا».

راستش، هرچه خواندم، از هیچ‌کدام به درستی سر در نیاوردم و گذاشتم‌شان به وقتش. چند سالی گذشت و رمان «زن در ریگ روان» را در میان کتاب‌های فرهاد، برادرم، چند سال پس از مرگش، یافتم و شیفته‌ی آن شدم. پس از ترجمه، ویرایش آن را هادی، ضمن تأیید اهمیت کتاب به عهده گرفت. اما چاپش به دلایل متعدد که از حوصله‌ی این مطلب خارج است، چهار سال به درازا کشید و هادی هم از میان ما پرکشید.

دو-سه سال بعد «کافکا در کرانه»‌ی موراکامی به دستم رسید و چندی بعد «پس از تاریکی» را ترجمه کردم. و تازه این‌ها به من جرأت داد بروم سراغ «سرزمین عجایب بی‌رحم و ته دنیا»ی موراکامی و احساس کنم حریفش می‌شوم.

به طور کلی فضای داستان‌های کوبوآبه چقدر متأثر از جنگ جهانی دوم است؟ و چه پیوندی بین موقعیت جنگ و موقعیت فرد در داستان‌های او برقرار است؟

برای باز کردن این موضوع باید قدری به عقب برگردیم. ژاپن پس از اصلاحات هیروهیتو، امپراطور مقتدر آن کشور، وارد عصر جدید و نظام سرمایه‌داری شد و بنیادهای صنعتی و نظامی آن قوت گرفت و توسعه طلبی را به دنبال آورد. این است که با روسیه بر سر تصرف کره و منچوری وارد جنگ‌های خونین شد و بخش‌هایی از چین را نیز تصرف کرد و در دو جنگ پیاپی در ۱۸۹۸ و ۱۹۰۵ روسیه را شکست داد و هرچه بیشتر قوت گرفت. در نتیجه در جنگ‌های بین الملل اول و دوم با قدرت‌های بزرگ غربی اصطکاک منافع پیدا کرد و در کنار آلمان و ایتالیا ایستاد و بخش‌هایی از خاور دور را به شنیع‌ترین وضعی تصرف کرد و پس از حمله‌ی پرل هاربر به ناوگان آمریکایی بهانه‌ای برای این کشور فراهم آورد و پای آن را هم به جنگ کشید و با کامیکادزه (یعنی خلبانانی که از جان گذشته، هواپیماهای خود را به نیروهای دشمن می‌کوفتند و تلفات سنگین به بار می‌آوردند، نیروهای متفقین، از جمله آمریکا را به جان آورد.) همین، به‌علاوه‌ی مصالح دیگر سبب شد آمریکا دو بمب هولناک اتمی را بر دو شهر هیروشیما و ناگازاکی بیندازد و با کشتار و تخریب بی‌سابقه در تاریخ بشر ژاپن را به تسلیم بی‌قید و شرط وادارد. ژاپن که تسلیم شد و به اشغال نیروی متفقین در آمد (حضور قوای نظامی آن‌ها، به ویژه نیروهای آمریکایی و محرومیت ژاپن از داشتن ارتش و پراکندن فرهنگ آمریکایی خود داستان دیگری دارد که جایش اینجا نیست) در این بین کشور شکست خورده با دو شهر ویران و اقتصاد ورشکسته گرفتار فقر و فلاکت شد. خود کوبو آبه که در این هنگام جوانی بیست و یکی-دو ساله بود، مدتی شغلش دستفروشی بود.

بدیهی است مشاهده‌ی تیره‌روزی و درهم ریختن همه‌ی ارزش‌های قدیم خود-برتر پنداری و دفاع کورکورانه از امپراطور که نماینده‌ی خدا بر زمین بود و معلق ماندن در جهانی سرشار از دلهره و خالی از امید به آینده، بازتاب خود را در ذهن جوانان کنجکاوی چون کوبو آبه چنین بر جا می‌گذارد که درصدد پاسخ به چون و چرایی آن برآیند و پاسخ آن را در آثار داستایوسکی، کافکا، کی‌یر که‌گور ، هیدگر و دیگران بجویند. در آمیختن این افکار با وضع نابسامان موجود و استعداد ذاتی نویسنده محصولی وهم‌آمیز، دردبار، هستی‌شناسانه، توأم با سرگشتگی و واماندگی به دست می‌دهد، که سخت تأثیرگذار است.

آبه به «کافکای ژاپن» شهرت دارد. به نظر شما نقاط افتراق و اشتراک او و کافکا در چیست؟ و اساساً او تا چه اندازه به فضای کافکا نزدیک است؟

در پاسخ به پرسش قبلی گفتم و اینجا می‌افزایم افکار کافکا که خود نشأت گرفته از کی‌یر که‌گور است (و بعدها به نحو دیگری در آثار ژان پل سارتر و آلبر کامو جمع‌بندی می‌شود و بازتاب می‌یابد) پرتاب‌شدگی انسان به هستی و وانهادگی اوست که اضطراب یا دلهره به بار می‌آورد و ریشه‌ی آن را حتی می‌توان در بخشی از تفکر مسیحی و آن جمله‌ی معروف عیسی بر فراز صلیب جست که: «خدایا! چرا مرا وانهاده‌ای؟» در این پرتاب‌شدگی به هستی، هر کس مسئول سرنوشت خود است و در این میان خودش‌ دست و پایی می‌زند تا به زندگی خود معنایی بدهد و چه بسا سیزیف‌وار بیهوده می‌کوشد که در چرخ‌دنده‌ی هستی و بوروکراسی سرمایه سالار تلاش کند و به جایی نرسد، یا کور سوی امیدی بجوید و شاید بیابد یا نه. به‌هرحال در غالب موارد امید از دست نمی‌نهد، وگرنه باید کمر به نابودی خود ببندد. چون سرنوشت محتوم همه مرگ است و…

اگر نگاه مقایسه‌ای به موراکامی، ایشی‌گورو و کوبو آبه داشته باشیم، جامعه‌ی ژاپن و تاریخ آن در آثار کدام یک از این نویسندگان بیشتر ظهور و بروز دارد؟

پرسش مشکلی است و من هرچند از هر کدام یکی-دو رمان (در مورد موراکامی خیلی بیشتر) ترجمه کرده‌ام، بضاعتم چندان نیست که جواب درخور بدهم (می‌دانید که کوبو آبه چند نمایشنامه هم دارد که هیچ‌کدام را ندیده‌ام) اما پاسخ سردستی آن است که همه‌ی این‌ها از هراس بمب اتم و ویرانی و بر باد رفتن امید بشر تأثیر گرفته‌اند و کمابیش تاریخ معاصر کشور خود و فرهنگ ژاپن را در آثار خود انعکاس داده‌اند که جزئیات آن لازم به بررسی مفصل است و در وسع من نمی‌گنجد.

#ادبیات ژاپن #ترجمه رمان #زن در ریگ روان #مهدی غبرائی #کوبه آبه
نوشته قبلی: تعالی شن و انسان
نوشته بعدی: در ضرورت پارانویا و احضارِ «دیگری»

نظرات: بدون پاسخ

پیوستن به: نظر خود را بگذارید لغو پاسخ

(به اشتراک گذاشته نخواهد شد)

تبلیغات

  • big_size-1.jpg
  • big_size.jpg

{آخرین اخبار}

  • «رها و ناهشیار می‌نویسم»؛ کتابی درباره‌ی هنر جستارنویسی
  • سمینار بابک احمدی با موضوع سویه‌های جستار
  • جستارخوانی در خوانش با حضور محسن آزرم
  • جزئیات روایت در فیلم مستند از زبان پیروز کلانتری

خبرنامه

برای دریافت آخرین اخبار با ثبت آدرس ایمیل خود در خبرنامه ما عضو شوید

© کلیه حقوق مادی و معنوی مطالب این سایت نزد موسسه فرهنگی هنری خوانش ادب و هنر محفوظ بوده و استفاده از بخش یا تمامی مطالب این وب سایت بدون کسب اجازه کتبی ممنوع و دارای پیگرد قانونی است.

اطلاعات تماس

آدرس: خ بهار شمالی، کوچه بهشت، پلاک 11
تلفن : 5424 8849 021
تلگرام : 8501 123 0903
ایمیل : info@khaneshmagazine.com

logo-samandehi
KhaneshMagazine © 2019 | Design: Studioheh.com | Web Development: Farhad Mantegh