اصغر عبداللهی

یک مدت، تا ابد (چند تصویر و یک یاد از اصغر عبداللهی)

حالا که می‌نویسی، حالا که نه «پنجاه‌وپنج سال پیش، سال هزاروسیصدوبیست. شهریور هزاروسیصدوبیست، سوم شهریور، ساعت هشت و پونزده دقیقه» است و نه چندمِ دی‌ ماهِ هزاروسیصدونودونُه و نه چندمِ دسامبر دوهزاروبیست، حالا وقتی است که سعی می‌کنی، به جبرِ زمانه، ذهن‌ات را برای نگاه کردن در یک آینه مجموع گردانی. *** پشت پنجره‌ی خانه‌ات […]