فاطمی، ششم

پرونده‌ی آرمانشهر (۱۵) *   اولین‌بار مامان کروکی‌اش را رو کاغذ کشید، هیچ از این مستطیل‌های متصل به‌هم خوشم نمی‌آمد. همه‌ی این‌ها به این معنی بود که دیگر از قصه‌های قبل از خوابی که مادربزرگم برایم تعریف می‌کرد یا بازی‌های من‌درآوردی‌مان خبری نیست و دوستی‌های تازه شکل‌گرفته در مدرسه هم، می‌روند تا به شماره تماسی […]