او هم داستانی تکراری دارد. روایت تکراری بسیاری از نویسندگان که به مرگ طبیعی نمردهاند و خود مرگ را فراخواندهاند. هوشنگ گلشیری در مورد غزاله علیزاده میگوید: «او یک سیلی به همهی ما زد و رفت.» وقتی در روز جمعه ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۳۷۵ زادگاهش، مشهد را ترک کرد و به قصد نابودی به جواهرده […]
«غزاله زیباترین معنای زندگی بود»؛ گفتوگو با مدیا کاشیگر دربارهی «غزاله علیزاده»
|
سید فرزام حسینی
گاهی انگار دلش میخواست شوخی کند و اصلا جدی نباشد، انگار وقتی که میخواست از چیزی فرار کند، از غمی، از یادِ عزیزی، و شاید از مرگ. اینجور وقتها، اذیتت میکرد، سرراست جواب نمیداد و مدام طفره میرفت، مانند همین مثلا گفتوگویی که میخوانید. چنین وضعیتی را چندباری با «مدیا کاشیگر» تجربه کردم، و میدانم […]
دربارهی «بعد از تابستان»؛ غزاله علیزاده
|
الهام وطن خواهان
«بعدازتابستان» اولین اثر غزاله علیزاده است که نسبت به شاهکار او «خانه ادریسیها» کمتر در کانون توجه منتقدان قراردارد. علیزاده در این کتاب داستان عشق پنهان دو دخترعمو، حورا و توراندخت را به معلم سرخانهشان، آقای شهباز روایت میکند. در آغاز کتاب ما با حورای ۳۵ساله همراه میشویم که در خانهای غمگرفته، خانهای که بعد […]