محمد تقوی از «هوشنگ گلشیری» میگوید سالِ ۱۳۷۹، سالِ بدی برای ادبیات ایران بود، سالِ وداع و مرگ بود، سالِ تلخ از دست دادنها؛ احمد شاملو، نصرت رحمانی و هوشنگ گلشیری را یکجا و به فاصلهی چند ماه از یکدیگر، در این سال از دست دادیم، سه بزرگِ بیبدیل را. دو نفر از تبارِ شعر […]
قصهپردازی، بحران و سیاست
دربارهی دو داستان از هوشنگ گلشیری هوشنگ گلشیری در داستانِ کوتاهنویسی، به عقیدهی موافقم و منتقدانش، داستان معاصر فارسی را چند گام به پیش بُرد و از این نظر، هیچ کم از همتایان معاصرِ جهانیاش ندارد، اگر تا به امروز در سطحِ جهان کار او آنطور که باید و شاید دیده نشده، ایراد از […]
تمام زندگی او در داستان خلاصه میشد
چند تصویر از هوشنگ گلشیری در سالمرگش من سال ۱۳۵۸ وارد هنرستان دراماتیک تهران شدم و دو ماه بعد از ورودم به هنرستان با ناصر زراعتی آشنایی پیدا کردم. آن زمان او با جُنگ «فرهنگ نوین» همکاری می کرد، به همت زراعتی اولین داستان کوتاهم در آن جُنگ منتشر شد، سال ۱۳۶۱ به دلیل […]
جوانمرگی؛ چهل سال بعد
در حاشیهی سخنرانی هوشنگ گلشیری در شبهای گوته تمرکز این یادداشت بیش از هرچیز بر بخش ابتدائی سخنان گلشیری است. از این جهت که تصور میکنیم معیار سنجشی که گلشیری در این سخنرانی پیشنهاد میکند بعد از گذشت چهار دهه همچنان مهم، کارا و در سنجش ارزش ادبی آثار منتشر شده راهگشا است و شاید […]