|| دربارهی مجموعه داستان «آمیخته به بوی ادویهها» ||
آمیخته به بوی ادویهها دومین اثر داستانی مریم منوچهری است. مجموعهای از هشت داستان کوتاه که در سال جاری، نود و هشت، در نشر ثالث به چاپ رسیده است. مریم منوچهری زادهی ۱۳۵۹ پیش از این، رمان «بعضیها بر نمیگردند» را منتشر کرده است. این رمان همچون مجموعه داستان او در حال و هوای جنوب کشور میگذرد. آمیخته به بوی ادویهها داستان همنام با مجموعه، داستان عشاقیست که به بهانهی وطن جدا شدهاند. این داستان یکی از آثار برگزیده در سومین جایزه بهرام صادقی بوده است. دقیقهی هشتاد و یک، ننه مملکت، این شط کوسه دارد، کافهی حاج رئیس، لنچ ابوفؤاد، یک روز تابستانی عبد مرد و چهار ثانیه به پایان دیگر داستانهای این مجموعهاند.
داستانهای آمیخته به بوی ادویهها آمیختهاند به شهرها. اهواز، بوشهر، آبادان، تهران، قاهره. در بسیاری از داستانها نویسنده آنها را در تقابل با هم قرار داده است. شهرها تنها بستری برای وقوع حوادث داستانی نیستند. در شخصیت مداخله کردهاند. در درونمایه مداخله کردهاند (دستکم در آمیخته به بوی ادویهها) . در ماجرا مداخله کردهاند اما خود معنایی افزون بر دانستههای خواننده تولید نمیکنند. جنوب گرم است و تهران شلوغ. پل کالج بستر حوادث سیاسی شهر است. اهواز پر است از پلهای کشیده شده بر سر کارون. تقریبا در تمامی داستانها داستان سوار است بر اطلاعات و شناخت خواننده. شهر در اثر ساخته نمیشود. شهر شهرِ داستان نیست. شهریست گرفته شده از دنیای خواننده که بی ساخت و پرداخت به ویژگیهای آن، داستان بر آن بنا میشود. المانهای شهری از آنِ داستان نشدهاند. شخصیتها داستان به گونهای با مکان مواجه میشوند که برای خواننده غریبه نیست. با گذر از پل کالج خاطرات سیاسیشان را به یاد میاورند. ولنجک برایشان یادآور کوه و برف و تفریح است. کافهی حاج رئیس در بوشهر آهنگ بندری دارد و بوی غذای جنوبی میدهد و پر از دود قلیان است. نویسنده بخش زیادی از کلمات داستانها را خرج فضاسازی کرده است اما بهندرت فضایی را ایجاد کرده که آشناییزدایی کرده باشد یا دستکم جانشین معانی پیشین شود. در داستان «ننه مملکت» اما ماجرا گونهی دیگریست. همانقدر که خلاف دیگر شخصیتهای مجموعه، ننه مملکت خروج از کلیشه داشته است، فضا نیز تا حدودی با توصیفاتی از آن نویسنده ساخته میشود مانند خم شدگی راوی داستان در شهری که درگیر جنگ شده است.
شیوهی داستاننویس در استفاده از خاطرات جمعی نیز همگون با معاشرت او با شهر است. بهار عربی، عاشورای هشتاد و هشت، آتشسوزی پلاسکو، همه ابزاریاند گرفته شده از شناخت خواننده و مصرف شده در داستان. داستانها از این وقایع معنایی را ورای شناخت عمومی تولید نمیکنند. در این باره شاید بتوان تنها داستان پایانی مجموعه را کمی مستثنی دانست. شراکت پدربزرگ در محرومیت تنها نوهی دختراش از ورزشگاه، کمی خاطر خواننده را با شناخت پیشینش دچار فاصله میکند اما این داستان هم پیش از آنکه به تولید معنای جدید برسد قربانی پایانبندی نمادین داستان میشود.
آمیخته به بوی ادویهها هر قدر در داستان اقلیمی تازه و متفاوت با سنت نویسندگان جنوب پیشین عمل کرده است، در برابر شهر و خاطرات جمعی مصرفگرایی پیشه گرفته است. با این حال میتوان نویسنده را در خلق نوعی از داستان جنوب به دور از فضای رئالیسم جادویی و ناتورالیسم و تصویر جنوب با چهرهای رحمانی، موفق دانست. تصویری از شهرهای جنوبی که اگرچه خیلی عمیق نیست اما میتوان آن را در ادبیات جنوب تازه و نو دانست.
مطالب دیگر این پرونده:
Photo By Alex Webb
نظرات: بدون پاسخ