site logo
  • {ناداستان}
    • درباره‌ی ناداستان خلاق
    • انواع ناداستان خلاق
    • ناداستان خلاق در جهان
    • ناداستان خلاق در ایران
    • مرور کتاب‌های ناداستان
    • درباره جستار
    • جستارنویس‌ها
  • {داستان}
    • درباره‌ی داستان
    • گفتگو ، میزگرد و گزارش
    • داستان ایران
    • داستان جهان
    • مرورنویسی- داستان
    • آرشیو خوانی
  • {پوشه‌ها}
    • داستان شهری
    • زنان داستان‌نویس ایران
    • خاستگاه داستان کوتاه
    • جامعه‌شناسی ادبیات داستانی
    • ادبیات‌ درمانی
  • {رادیو جستار}
  • {خبر}
  • {درباره ما}
خانه > {ناداستان} > مرور کتاب‌های ناداستان > احساس کن پیش از آنکه بیاندیشی
1109787_451

احساس کن پیش از آنکه بیاندیشی

۱۶ مرداد ۱۴۰۰  |  آناهیتا قوامی

مروری بر زندگی و آثار الیاس کانتی


 

نیمه‌ی‌ اول قرن بیستم دوران طلایی رمان آلمانی‌زبان است، سرشار از آثاری که به شهرت جهانی دست یافته‌اند. توماس مان، کافکا، هاینریش مان، روبرت موزیل و بروخ متعلق به این دوران هستند. الیاس کانتی نیز یکی از نویسندگان شاخص این عصر و برنده دو جایزه ارزشمند نوبل و  بوشنر (بالاترین جایزه ادبی در ادبیات آلمانی‌زبان) است. کانتی در ۲۵ ژوئیه ۱۹۰۵ در بلغارستان در شهر روسه، مشرف به رود دانوب به دنیا آمد. خانواده‌ او از یهودیان اسپانیایی بودند که به زبان اسپانیایی قرن پانزدهم سخن می‌گفتند. او زمانی که شش سال داشت با خانواده‌اش به انگلستان مهاجرت کرد و در آنجا به مدد پدر و از طریق کتاب‌هایی مانند سفرهای گالیور و رابینسون کروزوئه با زبان انگلیسی آشنا شد. هشت ساله بود که با درگذشت پدرش انگلستان را همراه مادر ترک کرد و به اتریش رفت و در ۱۹۳۹ بار دیگر در انگلستان سکونت گزید. چند زبانه بودن بخشی از فرهنگ خانوادگی کانتی بود. پدر و مادرش یهودیان سفاردی بودند که به دو زبان اسپانیایی کهن و آلمانی سخن می‌گفتند. الیاس نیز در هشت سالگی زبان آلمانی را فراگرفت. در محلی که زندگی می‌کرد مردم به زبان‌های یونانی، آلبانیایی، ارمنی، ترکی، اسپانیایی، رومانیایی و روسی صحبت می‌کردند، پدربزرگ او نیز به عبری سخن می‌گفت. در نوجوانی زبان‌های انگلیسی، لاتینی، یونانی، و فرانسوی را نیز فراگرفت و در آلمانی رایج در سوئیس و اتریشی تبحر ‌یافت. او به طور دائم بین پاریس، زوریخ، برلین، فرانکفورت، و وین رفت‌وآمد داشت و سرانجام با گنجینه‌ای از دانسته‌های خود به انگلستان بازگشت.

رفتارشناسی و روان‌شناسیِ قدرت همواره از موضوعات مورد علاقه‌ی الیاس کانتی بود و یکی از معروف‌ترین آثار خود تحت عنوان توده‌ و قدرت (۱۹۶۰) را در همین زمینه نوشت. در ۱۹۸۱ برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبی شد. مشهورترین رمان او تحت عنوان کیفرِآتش به فارسی نیز ترجمه شده است. او در فاصله سال های ۱۹۷۵ تا ۱۹۸۸ خاطرات و زندگی خویش را در مجموعه‌ای سه جلدی با نام «زبان نجات‌یافته» منتشر کرد. در این مجموعه او می‌کوشد خاطرات کودکی خود را دقیق و در عین حال فارغ از فردیت خویش ارائه دهد تا بتواند به واکاوی روانِ کودکانه انسان به مثابه امری همگانی بپردازد. کانتی در این کتاب فقط به شرح حوادث پیش‌آمده در طول زندگی خود نپرداخته بلکه در آنها «اوضاع اجتماعی و تفکرات خود را نیز از محیط این حوادث در زمان خود» به تصویر کشیده است. «مشعل در گوش» که در سال ۱۹۸۰ منتشر شد شرح زندگی‌اش در سال‌های ۱۹۲۱ تا ۱۹۳۱ است و عمدتاً به دوره‌ای می‌پردازد که کانتی شیفته کارل کراوس، طنزنویس اتریشی بود و اغلب به مرور رویداد های جوانی او و زندگی در وین و بررسی چگونه علاقمند شدن‌اش به نویسندگی اختصاص یافته است. بخش سوم، با نام «بازی چشم‌ها» که از ۱۹۳۱ تا ۱۹۳۷ را دربرمی‌گیرد، به‌ نگاه طنز و ژرف او به محافل هنری وین آن زمان می‌پردازد. در ترجمه فارسی «زبان نجات یافته»، به‌جز پیشگفتاری که در آن شرحی مختصر درباره کانتی و آثارش آمده، متن سخنرانی او هنگام دریافت جایزه نوبل ادبی در ۱۹۸۱ هم ترجمه شده است. فصل اول این کتاب به نخستین خاطرات کانتی مربوط است: «نخستین خاطراتم رنگ سرخ می‌پذیرد. دختربچه‌ای مرا در آغوش گرفته از یک در بیرون می‌آورد. زمین روبه‌رویم سرخ است و سمت چپ پلکانی فرود می‌آید که آن‌هم سرخ است. در همان سطح، روبه‌رویمان دری گشوده می‌شود و مردی خندان از آن بیرون می‌آید. مهربان به سویم می‌آید. بسیار نزدیک می‌شود. می‌ایستد و به من می‌گوید: زبانت را نشان بده! زبانم را بیرون می‌آورم. او دست در جیبش می‌کند. یک چاقوی جیبی از آن درمی‌آورد. آن را می‌گشاید و به زبانم بسیار نزدیک می‌کند. می‌گوید: حالا زبانش را می‌بریم. می‌ترسم زبانم را عقب بکشم. نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود. الان است که لبه تیز چاقویش با زبانم تماس پیدا کند. در لحظه آخر چاقویش را پس می‌کشد. می‌گوید: ‌امروز هنوز نه، فردا. چاقویش را بار دیگر می‌بندد و آن را در جیبش می‌نهد. هر روز از آن در، به سرسرای سرخ وارد می‌شویم. در گشوده می‌گردد و مرد خندان ظاهر. می‌دانم چه می‌خواهد بگوید. منتظر فرمانش هستم: زبانت را درآر. می‌دانم می‌خواهد آن را ببرد و هر نوبت بیشتر از قبل می‌ترسم. روزم با این قضیه آغاز می‌شود و این موضوع بارها تکرار می‌گردد». کانتی در شرح زندگی‌اش، علاوه بر اینکه تصویری از زمانه‌اش به دست داده، روایتی داستانی هم به کار گرفته است و این ویژگی سبب شده تا کتاب او فراتر از یک زندگی‌نامه معمول باشد. کتاب در بسیاری از بخش‌هایش کاملا داستانی نوشته شده است. یادداشت‌ها مشتمل‌بر مقالات، یادداشت‌ها و گفت‌وگوها که راهنمای مهمی برای آثار او درباب رفتار جمع است؛ محاکمه‌ی دیگر کافکا که بازنگری دقیقی درخصوص فرانتس کافکا، نویسنده‌ی اهل چک است و در آن دیدگاه کافکا نسبت به قدرت را بررسی می‌کند. کانتی موفق شد تا در سال ۱۹۷۵ میلادی به دلیل سال ها تلاش ادبی خویش از دانشگاه های منچستر و مونیخ دکترای افتخاری دریافت نماید. همچنین او در همین سال مجموعه‌ای از مقالات خود را تحت عنوان «وجدان واژگان» منتشر نمود.

اکثر نوشته‌های کانتی گرد مضامینی می‌چرخد که کلیت جامعه را در بر می گیرد، مانند ریاکاریهای جامعه، پوچ انگاری خواسته‌های بشر، شرم عشق، تهدیدهای مرگ، لذت و ضرورت تنهایی و پیچیدگی‌های امور ذهنی. آثار کانتی نه تنها تکه‌های پراکنده‌ای از روح انسان را به تصویر می‌کشد، که علل  تضاد در جوامع امروزی را نیز روشن می‌کند. او نویسنده‌ای چندفرهنگه و چندزبانه بود ‌که به آلمانی می‌نوشت ولی همچنان ‌که در زادگاهش اکنون کسی نمی‌تواند آثارش را به زبان اصلی بخواند، در آلمان هم هرگز نویسنده‌ای آلمانی تلقی نمی‌شود. اگر بتوان وطن را فراتر از ساحت مکانی در نظر گرفت می توان زبان آلمانی را وطن الیاس کانتی دانست. او در بطن فرهنگ و زبان‌های مختلف زندگی کرده و در نوشتن همواره نگاهی سبک‌گرایانه، آوانگارد، تحقیقی و جهانی دارد و صرفا نمی‌توان او را نویسنده‌ای آلمانی زبان دانست.کانتی نوشتن را گونه‌ای تحقیق و تفحص در سنت‌های مختلف کلامی می‌داند و در هر کتابش معنایی متفاوت از نوشتن ارائه می‌دهد؛ معنایی که در تمامی آثارش، تعریفی عینی و یگانه ندارد. رمان‌های کانتی عمدتا به مسائل اجتماعی اروپا به خصوص اتریش و آلمان در سال‌های جنگ جهانی اول و ظهور جنبش‌های ملی افراطی و فاشیسم می‌پردازد. هویت چندپاره و رویکرد آوانگارد او به ادبیات دارد سبب می‌شود درک جهان داستانی او نیازمند تعمق و حوصله بسیار باشد.

کانتی به مناسبت پنجاهمین سالگرد تولد بروخ، در نوامبر ۱۹۳۶، در وین سخنرانی قدرتمندی ایراد کرد و با صراحتی بی قید و شرط مسائلی را بیان کرد به طوری که می‌توان آن را بزرگترین ادای احترامی دانست که نویسنده‌ای به دیگری داشته است. چنین ادای احترامی شرایط جانشینی را ایجاد می‌کند. چرا که وقتی کانتی در بروخ ویژگی‌های لازم یک نویسنده بزرگ را پیدا می‌کند بدین معناست که می‌خواهد خود در مسیر او گام بردارد. او از سن بروخ به خاطر رسیدن به پنجاه سالگی ابراز شادمانی کرد (کانتی در آن زمان سی و یک ساله بود) و این سن را فقط نیمی ازطول زندگی یک انسان شمرد. او همواره نفرت از مرگ و آرزوی طول عمر را در زندگی و آثار خود بیان می کند به طوری که تبدیل به امضای کار او شده است. هنگامی که او سیری ناپذیری ذهن بروخ را تحسین می‌کند، در واقع دیدگاه خود را در مورد برخی از شرایط خاص ذهنی تداعی می‌کند. کانتی اشتها و اشتیاق خود را برای دانستن و پژوهش هم به همان اندازه ابراز می‌کند. ویژگی های دیگری که می‌توان به ایلیاس کانتی نسبت داد، بیزاری از خودخوری و عدم وجود جاه طلبی در شخصیت اوست. کانتی با شور و حرارت می‌گوید که چگونه همه چیز در جهت خواست او کار می‌کرد نه علیه او. او مالک یک جهان داستانی آزاد است، یک ذهن و یک زبان و البته زبانی آزاد برای پرسه زدن در جهان. جهان داستان کانتی جغرافیای ذهنی پیچیده ای دارد. با بیان جمله «اگر با وجود همه چیز، من باید زنده بمانم، پس مدیون گوته هستم» وفاداری او به فرهنگ آلمان را نشان می‌دهد که باعث می‌شود در انگلستان – جایی که بیش از نیمی از عمر خود را در آنجا گذراند- همیشه یک غریبه باقی بماند.

کتاب «توده و قدرت» اگرچه سال ۱۹۵۰ به اتمام رسید ولی کانتی یک دهه بعد آن را به چاپ رساند. این کتاب آن‌طور که از عنوانش برمی‌آید، موضوعی جامعه‌شناسانه دارد اما درون‌مایه آن در بسیاری دیگر از آثار کانتی نیز دیده می‌شود. کانتی در این کتاب به پدیده قدرت می‌پردازد به اینکه توده‌های مردم چه اثری بر پیدایش و تداوم قدرت دارند. نویسنده بر این باور است که توده‌های مردم به همان اندازه که قابل کنترل‌اند می‌توانند غیرقابل کنترل شوند. ناآگاهیِ مردم قدرت را پدید می‌آورد و اطاعت کورکورانه قدرت حاکم را تداوم می‌بخشد. این اثر بستری‌ست برای تئوریزه کردن اندیشه‌های مربوط به قدرت و مردم در جوامع مختلف که در نهایت تصویری روشن، دقیق و پر از جزئیات در این زمینه ارائه می‌دهد. خواننده‌ای که آگاهی چندانی از رابطه توده و قدرت ندارد با مطالعه این کتاب اطلاعات بسیاری از روابط پیچیده درون جامعه به دست خواهدآورد. به عقیده بسیاری از منتقدان مطالعه‌ی این اثر برای هر کسی که بخواهد قرن بیستم را درک کنند، ضروری است. کتاب «توده و قدرت» حاصل پژوهشی‌ست که کانتی از نوجوانی آغاز کرده بود و با ظهور نازیسم آن را با دقت بیشتری دنبال کرد. او با این امید که بتواند نازیسم را از بین ببرد بر خطرات جنگ تأکید کرد. پس از مرگ مادرش به وین بازگشت و یک سال بعد شاهد ورود قوای هیتلر به شهر شد. او مدتی  در وین ماند تا از نزدیک اوضاع را مشاهده کند و چگونگی عملکرد مردم را بهتر درک کند. کانتی عقیده دارد احساسات انسان نسبت به رشد جمعیت همواره شدید و نیرومند بوده است و اساساً بشر برخی احساسات را در هیجان‌های جمعی خاصی بروز می‏دهد که می‌توان آن را جمع یگانه یا تپنده نامید. وقتی مسأله جنگ، بیدار شدن روح جمعی و جنگ‏طلبی مطرح می‌شود هر یک از طرفین همیشه سعی بر اثبات این امر دارد که در معرض تهدید قرار گرفته است. این هیجان به طور مداوم اوج می‏گیرد و به مرز جنون می‏رسد تا این که همه به یک عمل واحد دست می‏زنند و به سوی هویتی جمعی و یگانه حرکت می‌کنند. هنگامی که هیجان‌شان به اوج خود می‏رسد، مردم احساس یکسانی دارند و هیچ‌چیز جز خستگی جسمی نمی‏تواند آنان را متوقف سازد. این اشتیاق عمیق جمع برای قرار گرفتن در روحی جمعی و میل وافر به بقاء توده، و جمع ماندن به مثابه ابزاری در دست قدرت قرار می گیرد و اغلب موجب طولانی شدن جنگ می‌شود. این نیاز به هویت یگانه چنان قوی است که فرد ترجیح می‏دهد جان خود را از دست بدهد تا شاهد از هم‎پاشیدگی توده نباشد. این پدیده به اندازه‏ای مرموز است که باید با اندکی احتیاط به آن نزدیک شد. درک قدرت با در نظر گرفتن جمعیت، با نادیده انگاشتن مفاهیمی مانند طبقه و ملت، دقیقاً اصرار بر قرائت غیرتاریخی آن است. در دیدگاه کانتی نسبت به مقوله توده هیچ نشانی از نظریات  هگل و مارکس دیده نمی‌شود، به این دلیل که دلایل استدلال کانتی به شدت ضد هگلی و ضد مارکسیستی است. روش غیرتاریخی و خلق‌و‌خوی سیاسی و محافظه‌کارانه کانتی، او را تقریباً به فروید نزدیک می کند – گرچه او به هیچ وجه فرویدی نیست. کانتی همان شخصیتی است که فروید می‌توانست باشد، اگر روانشناس نمی‌بود.

واژه «زور» حالتی نزدیک و بی‏واسطه را بیان می‏کند، چیزی که بیش از قدرت اجبارآمیز است. وقتی زور برای اعمال خود فرصتی قائل می‏شود به قدرت تبدیل می‏گردد. فرق بین زور و قدرت را می‏توان با رابطه بین طعمه و صیاد به سادگی روشن کرد. حیوان شکارچی برای گرفتن طعمه زور به کار می‏برد، اما وقتی با شکار خود بازی می‏کند عامل دیگری پا به میدان می‏گذارد. حیوان طعمه را رها می‏کند، می‏گذارد کمی این طرف و آن طرف بدود، و طی این مدت طعمه در معرض هیچ زوری قرار ندارد. اما هنوز در زیر قدرت شکارچی هست و دوباره ممکن است در چنگش گرفتار شود. فضایی که شکارچی بر آن تسلط دارد. لحظات امیدی که به طعمه می‏دهد، در عین حال که همچنان و در تمام لحظات اوضاع را زیر نظر دارد و هیچ لحظه‏ای توجه و قصدش را برای طعمه از دست نمی‏دهد، همه اینها را می‏توان روح واقعی قدرت نامید. بنابراین ذات قدرت، در مقایسه با زور، نوعی بسط زمان و مکان است.کانتی معتقد است تفاوت میان زور و قدرت را در قلمرو کاملاً متفاوت دیگری نیز می‏توان دید و آن مذهب است. تمام کسانی که به خدا اعتقاد دارند، معتقدند که پیوسته در سایه قدرت او هستند، اما برخی از آن‌ها منتظر دخالت یا اعمال زور مستقیم الهی هستند، به طوری که بتوانند آن را آشکارا ببینند. آنها در انتظار اوامر خداوند به سر می‏برند، برای آنها «خدا به مثابه منشأ قدرت» ویژگی‏های یک فرمانروا را دارد. کانتی می‌گوید: «همان‏طور که مردم هر روز نماز می‏خوانند، من در امر مقدس غوطه‏ور شدم تا در آن برای شرارت‏هایی که بشر از آن رنج می‏برد توضیحی بیابم. مطمئن نبودم که بتوانم از گفتارها و رسالات اهل الهیات چیزی بیاموزم، اما می‏خواستم از همه گفته‏هایشان اطلاع داشته باشم. می‏دانستم که می‏شد آنها را رد کرد اما می‏خواستم آنها را جزئی از خود کنم. همیشه بر آن بوده‏ام که پافشاری بر این که همه به یک نحو بیندیشند، از خواست‏های یک عقیده واحد اطاعت کنند و از دیدگاه واحدی به جهان بنگرند جنون‏آمیز است. مثل این است که هر کسی باید شهری را که در آن زندگی می‏کند به تنهایی بسازد. به همین دلیل است که وظیفه خود دانستم که به همه این حقایق نزدیک شوم، آنها را در ذهنم زنده نگهدارم و در موردشان تأمل کنم. دلیل زندگی من اساساً همین بود.»

رمان نابینایی که در ایران با نام «کیفر آتش» منتشر شده در فهرست ۱۰۰۱ کتابی قرار دارد که گفته می‎شود قبل از مرگ حتما باید بخوانید. نام این کتاب همچنین در فهرست ۱۰۰۰ رمانی دیده می‌شود که روزنامه گاردین به عنوان آثاری که هر شخص باید بخواند، دیده می‎شود. او در «کیفر آتش» به زندگی روشنفکرانه «کینِ» چین‌شناس، در میان کتاب‌ها و مفاهیم مجرد می‌پردازد و ما را در مقابل این پرسش قرار می‌دهد که نسبت انسان امروزی و روشنفکر، با امور متعالی و ذهنی و کنش‌های  عینی و زنده‌ بیرونی چگونه است. در کتابچه «شاهد گوشی» در رویکردی نو و متفاوت، می‌کوشد سنت‌های ادبی دوران باستان را بازمعنا کند و  نشان دهد که چطور می‌توان از تلفیق سنت‌های گوناگون، در تلفیقی مناسب، به‌نوعی از داستان‌سرایی دست یافت که در آن هم اصول بنیادین آن سنت وجود داشته باشد و هم الزامات روایی در آن موبه‌مو اجرا شده باشد. «صداهای مراکش» شاعرانه‌ترین اثر کانتی، کتابی کم‌حجم است شامل خاطرات سفر او به مراکش. در بخش‌های مختلف این سفرنامه، تخیل ادبی به‌وضوح دیده می‌شود و می‌توان آن را مجموعه‌ای داستانی هم درنظر گرفت. کانتی در سال ۱۹۵۶ برای چند هفته به مراکش سفر می‌کند و «صداهای مراکش» درواقع حاصل این سفر او به شهری شرقی و اسلامی است. کانتی در این سفرنامه نگاه توریستی ندارد بلکه در جست‌وجوی انسان‌ها و شناخت سرگذشت و حکایت آنها‌ست.

کانتی در خلال گفتگوهای خود می‌گوید هنگامی که در اولین تظاهرات کارگران شرکت کرد متوجه شد که این اولین توده مثبتی است که تجربه می‌کند و مورد پسندش واقع شده است. بعد به وین رفت و آن موقع در سن بیست سالگی ناگهان تصمیم گرفت که تجربه‌های عینی زندگی‌اش را تبدیل به کتاب کند او می‌خواست این موضوع را شرح دهد که وقتی‌ کسی با آگاهی وارد توده‌ای می‌شود، چگونه است. از آن زمان شروع کرد به جمع‌آوری مواد لازم برای کتاب توده و قدرت. او حالا بسیاری از بنیان‌های فکری را داشت، اما تا زمانی که به انگلستان رفت دیگر تلاشی برای انجام آن نکرد و بیست سال طول کشید تا روی این کتاب دوباره کار کند. او می‌خواست ریشه‌های مسائل را پیدا کند. می‌خواست مسائل را روشن کند. به خاطر همین بسیاری از علوم متعدد مانند انسان‌شناسی را مطالعه کرد. او ترجمه تمام آثار مورخان عرب و روم شرقی را خواند و دریافت تمامی آنها مواردی در خصوص توده‌ها را در خود داشتنند. کانتی می‌گوید: «تازمانی‌که در وین بودم کنار آن، اثر ادبی هم می‌نوشتم. اما زمانی که از وین بیرون رفتم و همه‌جا جنگ بود احساس کردم بی‌معناست اگر باز هم اثر ادبی بنویسم. دو حزب کارگر قوی وجود داشت که علیه هم می‌جنگیدند، درحالی‌که حزب نازی مدام قوی‌تر می‌شد. من احساسی داشتم که باید ریشه‌ها را یافت و می‌خواستم زندگی‌ام را وقف این کار کنم و در سال‌های ابتدایی نگارش کتاب به خودم این اجازه را ندادم که ادبیات بنویسم. این مثل یک ریاضت بود. طبیعتا می‌خواستم برای خودم هم مسائلی را روشن کنم. من احساس گناه فوق‌العاده زیادی داشتم، خجالت می‌کشیدم که من و هم‌عصرانم اجازه دادیم که تا این‌حد حزب نازی توسعه یابد. همچنین ننگی بود که هرگز نمی‌شد آن را زدود که همه ما تمام روند آن اتفاقات را دیدیم و هیچ‌کس جلوی آن را نگرفت. بنابراین ذهنم از این مساله بسیار مشغول بود. این مساله را امروز نمی‌توان تصور کرد چراکه آن دوران، آن ناامیدی و یاس، و آن شکست، تمام شده است.»

کانتی در سال ۱۹۷۳ میلادی کتاب دیگری با نام «استان بشری» را منتشر کرد. این کتاب حاصل یادداشت های نویسنده در خلال سال‌های ۱۹۴۲ تا ۱۹۷۲ میلادی در زمینه های مختلف است. این کتاب به خوبی نگرش های فکری کانتی را در زمینه هایی چون اسطوره، تجربه دینی و قدرت انسان نشان می دهد. این کتاب با توجه به این که حاصل سی سال نوشته های کانتی است به خوبی بازتاب دهنده توسعه معنوی و فکری نویسنده نیز می باشد

کانتی را نمی‌توان نویسنده‌ای تک‌سبکی یا تک‌موضوعی دانست. جهان او بسیار گسترده است. جهانی با سنت، فرهنگ و زبان های گوناگون از دل تجربه‌های زیسته‌ حیرت‌انگیز که او در مقام کودکی با ریشه‌های یهودی-کولی-اسپانیایی تجربه کرده‌است. آنچه کانتی در دل سنت بلغاری-عثمانی همواره با خود داشت، در نوجوانی شدت یافت و دچار تغییرات ناخواسته دوران تحصیل در وین و آلمان شد، سپس در جوانی هنگام آوارگی در انگلیس نوع دیگری از آوارگی را تجربه کرد، و در نهایت در سال‌های آخر عمر در زوریخ آرام گرفت. اما او پیوسته مشغول تحلیل دقیق رویدادهای اوایل قرن بیستم و جنگ جهانی، ظهور کمونیسم و شکل‌گیری جهان دوقطبی و جنگ سرد و رشد نظام‌های سرمایه‌داری بود. این دوران شاید پرثمرترین دورانش بود که جایزه نوبل ادبی را به همراه داشت. علاوه بر این، کانتی در فرهنگ شرق نیز بسیار تحقیق کرده بود و از سنت کنفوسیوسی و اندیشه چینی نیز اطلاعات بسیاری داشت، هنوز هم تحلیل وی از «گفت‌وگوها»ی کنفوسیوس در زبان آلمانی اثری کم‌نظیر است. او که از دیدگاه خود روشنفکری منحصربفرد است، هدف پژوهش‌های  خود را درک ایمان بازمانده پس از جریان روشنفکری توصیف می‌کند پس ازمقوله اعتراض به قدرت، کانتی در درجه دوم به ماهیت مرگ دیدگاهی تنفرآمیز دارد (او یکی از بزرگترین متنفران مرگ در تاریخ ادبیات است) کانتی قدرت و مرگ را دشمنانی شکست ناپذیر می‌شمرد. او اصرار داشت که مرگ واقعاً غیرقابل قبول است. غیر قابل هضم است، زیرا امریست خارج از ماهیت زندگی. مرگ به زعم کانتی بسیار ناعادلانه است زیرا جاه طلبی را محدود می‌کند و به نوعی عظمت زیستن و انتخاب را زیر سوال می‌برد. او از درک مرگ، به عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر در زندگی به ویژه به عنوان فرجام آن امتناع می‌ورزد. در مواجهه با مفهوم مرگ، کانتی فردی ماده گرا، وحشت زده و بی قید و شرط است. او در سال ۱۹۶۰ نوشت: «من هنوز موفق به انجام کاری علیه مرگ نشده‌ام». کانتی پیشنهاد می کند با مرگ معامله کند. او یک قرن را زمانی قابل قبول می‌داند. اما چرا صد سال؟ چرا نه سیصدسال نه؟ – مثل قهرمان ۳۳۷ ساله نمایشنامه‌ی «قضیه‌ی ماکروپلوس» نوشته کارل چاپک (۱۹۲۲). در این نمایش، یک سوسیالیست مترقی به نام ماکروپلوس  مضرات یک دوره زندگی طولانی را توصیف می‌کند. از طرف دیگر کانتی عقیده دارد که به طور معمول یک مرد در طول شصت سال زندگی خود چه کاری می تواند انجام دهد؟ او چه لذتی داشته است؟ چه چیزی می توانسته یاد بگیرد؟ شما برای بدست آوردن میوه درختی که کاشته اید زندگی نمی‌کنید. شما هرگز همه چیزهایی را که بشر قبل از شما کشف کرده است یاد نخواهید گرفت. شما کار خود را به اتمام نمی‌رسانید و یا مثال خود را پشت سر نمی گذارید. شما بدون اینکه حتی زندگی کرده باشید خواهید مرد.  یک زندگی سیصد ساله اجازه می‌دهد پنجاه سال کودک و دانش آموز باشید. پنجاه سال برای شناختن جهان و دیدن همه‌ی آنچه در آن وجود دارد فرصا خواهیدداشت، صد سال کار برای کسب منافع در همه زمینه‌ها و سپس، هنگامی که به همه تجارب انسانی دست یافتید، صد سال دیگر زندگی در حکمت، حکمرانی، و کاملا آرام را تجربه می‌کنید. کانتی می‌گوید اگر زندگی سیصد سال به طول انجامد، چقدر ارزشمند خواهد بود. او اشتیاق به طول عمر را با هر گونه جذابیت بیشتر برای گستردگی آن به منظور انجام کارهای خوب توجیه نمی‌کند. از دید او ارزش ذهن چنان بزرگ است که به تنهایی برای مقابله با مرگ کافیست. اگرچه کانتی بیش از هر چیز مایل به گذراندن یک زندگی صد ساله بود در هشتادونُه سالگی در زوریخ درگذشت.

آلمان آناهیتا قوامی ادبیات آلمانی زبان الیاس کانتی حسن نقره چی خودزندگی‌نامه زبان نجات یافته ناداستان
نوشته قبلی: مفهوم مادری یک برساخته‌ی فرهنگی‌‌ست
نوشته بعدی: فهمِ مرگ از راهِ مُردن

نظرات: بدون پاسخ

پیوستن به: نظر خود را بگذارید لغو پاسخ

(به اشتراک گذاشته نخواهد شد)

تبلیغات

  • big_size-1.jpg
  • big_size.jpg

{آخرین اخبار}

  • «رها و ناهشیار می‌نویسم»؛ کتابی درباره‌ی هنر جستارنویسی
  • سمینار بابک احمدی با موضوع سویه‌های جستار
  • جستارخوانی در خوانش با حضور محسن آزرم
  • جزئیات روایت در فیلم مستند از زبان پیروز کلانتری

خبرنامه

برای دریافت آخرین اخبار با ثبت آدرس ایمیل خود در خبرنامه ما عضو شوید

© کلیه حقوق مادی و معنوی مطالب این سایت نزد موسسه فرهنگی هنری خوانش ادب و هنر محفوظ بوده و استفاده از بخش یا تمامی مطالب این وب سایت بدون کسب اجازه کتبی ممنوع و دارای پیگرد قانونی است.

اطلاعات تماس

آدرس: خ بهار شمالی، کوچه بهشت، پلاک 11
تلفن : 5424 8849 021
تلگرام : 8501 123 0903
ایمیل : info@khaneshmagazine.com

logo-samandehi
KhaneshMagazine © 2019 | Design: Studioheh.com | Web Development: Farhad Mantegh