site logo
  • {ناداستان}
    • درباره‌ی ناداستان خلاق
    • انواع ناداستان خلاق
    • ناداستان خلاق در جهان
    • ناداستان خلاق در ایران
    • مرور کتاب‌های ناداستان
    • درباره جستار
    • جستارنویس‌ها
  • {داستان}
    • درباره‌ی داستان
    • گفتگو ، میزگرد و گزارش
    • داستان ایران
    • داستان جهان
    • مرورنویسی- داستان
    • آرشیو خوانی
  • {پوشه‌ها}
    • داستان شهری
    • زنان داستان‌نویس ایران
    • خاستگاه داستان کوتاه
    • جامعه‌شناسی ادبیات داستانی
    • ادبیات‌ درمانی
  • {رادیو جستار}
  • {خبر}
  • {درباره ما}
خانه > {ناداستان} > درباره‌ی ناداستان خلاق > گفت آن چیز دگر نیست، دگر هیچ مگو
Iran History Pics (@IranHistoryPics)

گفت آن چیز دگر نیست، دگر هیچ مگو

۰۵ مرداد ۱۴۰۰  |  علی مسعودی‌نیا

در چندوچون تاریخ شفاهی و ایرانی جماعت

 

تجربه نشان داده که تاریخ شفاهی دو جا خیلی کارکرد دارد و به درد می‌خورد: نخست جایی که می‌خواهی از لانگ‌شات کلی و کلان یک برهه‌ی تاریخ، به کلوزآپ برسی و جزییات نزدیک‌تر و دقیق‌تر و بیشتری را ببینی؛ دوم زمانی که اعتباری به تاریخ مکتوب و منتشر نیست و بهتر است در باب حقیقت رخدادهای تاریخی، آستینِ پژوهش بالا بزنی و گفته‌ها را به جای نوشته‌ها تفتیش کنی، ولو به قیمت این که قید اسناد را بزنی. خوشبختانه مملکت ما از هر دو منظر استعدادش را دارد که آدم‌های کنجکاو را به سمت تاریخ شفاهی سوق بدهد. از لانگ‌شات هر برهه‌ی تاریخی به کلوزآپش که می‌رسی، ماجرا برایت رنگ و بوی دیگری می‌گیرد و تاریخ مکتوب هم که معمولا مثل موم در دست ساختار قدرت نرم است و گاهی با آن برخوردهای فتوشاپی می‌شود. اما تاریخ شفاهی هم معضلات خود را دارد. ما ملت مگو و جانماز آب‌کشی هستیم. اهل استتاریم، نه اعتراف. این است که شاید گاهی به اقوال شفاهی‌مان هم اعتباری نباشد. ملتی که ضرب‌المثلش باشد: «حرف، بادِ هواست» به تاریخ شفاهیش چه اعتمادی می‌شود کرد؟ اما چاره‌ای هم نیست. خاصه وقتی پای تاریخ معاصر به معنای عام کلمه به میان بیاید. آن‌قدر روایت مکتوب منکوب و متناقض هست که باید بگردی و از دل گفته‌ها و شنیده‌ها چیزی دربیاوری که چیز دگری باشد و ارزش گفتن و نوشتن داشته باشد. درد این است که صداقتی در میان نیست. این همه تاریخ شفاهی می‌خوانی و باز حس می‌کنی حلقه‌های مفقوده بسیار است: سیاسی‌جماعت زیر بار خطاهای فردی و حزبی نمی‌روند، مسئولین حی و حاضر از خود به مثابه‌ی ابرقهرمانانی بی‌لغزش سخن می‌گویند، ادبیاتی‌ها همه امپراتور نسل خویش هستند و بی آن‌ها چرخ ادبیات نمی‌توانسته بچرخد، اهالی سینما و دیگر هنرها همه صاحب اختراع و سبک هستند و چند نسل از هنر آن‌ها تغذیه می‌کند و… در یک حساب سرانگشتی آماری انگار هیچ‌ نقصانی در این مملکت تقصیر کسی نیست. متکلمین وحده همه خوب و پاک هستند و مشتی «دیگری» همه‌چیز را خراب کرده‌اند. هر که هم هر چه می‌گوید از فردایش می‌ریزند سرش که فلان‌جا را دروغ گفتی، فلان‌جا را خطا رفتی و فلان رخداد اصلا صحت ندارد.

از این غرولندها که بگذریم اما سنت گردآوری تاریخ شفاهی که طی دو دهه‌ی اخیر در کشورمان رونقی گرفته، گویا سنت خوشایندی باشد. خاصه که دیگر دوران نویسندگان صاحب دل و دماغی که وقت و عمر بگذارند و از دیده‌ها و شنیده‌هایشان بنویسند انگار سرآمده. گفت: «گر هم گله‌ای هست دگر حوصله‌ای نیست». پس در این شال و کلاه کردن‌ها و رفتن به سراغ آدم‌هایی که حرفی دارند و باید حرفشان مکتوب و مضبوط و ماندگار شود، حکمت و منفعت بسیار است. کمترین منفعتش این است که به خواننده و شنونده این بخت را می‌دهی که دنیا و رخدادهایش را از دریچه‌ی چشم و ذهن آدمی دیگر تجربه کند. منفعت بیشترش را باید جایی جست که اقوال مشترک‌المضمون را یک‌جا بچینی و بسنجی که از آن‌ها چه کلیتی قابل استخراج است که عطر حقیقت را بپراکند. حالا که بازار ضرب‌المثل داغ است، یادی کنیم از این که «تا مرد سخت نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد». پس منفعت دیگر تاریخ شفاهی این است که عیار آدم‌ها را مشخص‌تر می‌کند. خیلی سخن‌نگفته‌ها هستند که وقتی به حرف می‌آیند شمایل اسطوره‌ای‌شان فرو می‌ریزد و واقعیت‌ وجودشان فاش می‌شود. هستند خیلی آدم‌های مگو که رازهای ارزشمندی در سینه‌شان تلنبار شده و اگر قلق‌شان دستت بیاید می‌توانی به وجوه گران‌مایه‌ای از خودشان و عقایدشان دست یابی. حتی از دل دروغ‌های پرشمار آدم‌ها هم می‌توان به حقیقت دست یافت. اصلا شمایل‌هایی هستند که نیاز است به ثبت اقوال و عقایدشان. بخشی از هویت فرهنگی و اجتماعی این دیار هستند و ارزش دارد ثبت شدنشان. پس تاریخ شفاهی موتور محرکه‌ی یافتن حقایق است. به شرطی که واسطه‌ی تبدیل گفتار به نوشتار حسن نیت داشته باشد و خودش در میانه‌ی راه به اصل سخن ناخنک نزند و چیزی نسازد که میل نگاه و جهان‌بینی و مواضع و باورهای خودش باشد. کاری که شوربختانه این‌روزها در بسیاری از نشریات جدی و فرهنگی و سیاسی ما دارد انجام می‌شود به وفور. این که بگردی و ببینی چه کسی می‌تواند فلان شمایل محبوب سیاسی یا فرهنگی را لجن‌مال کند و انتقام دهر را از او و پیروان و بازماندگانش بکشد، یا کدام شمایل است که می‌تواند به زور دروغ و دبنگ فلان حیثیت بر باد رفته را ترمیم و احیاء کند، اسمش هر چه باشد، تاریخ شفاهی نیست.

دارم به پایان این نوشتار می‌رسم و انگار هنوز صغرا و کبرایی نچیده‌ام. باکی نیست. در ادامه هم نخواهم چید. تنها بسنده کنیم به بدیهیات مغفول و این مقال را به پایان ببریم. نکته این است که وقتی حرف از تاریخ شفاهی به میان می‌آید، یک گیرنده در کار است و یک فرستنده. فرستنده همان منبع تاریخی است که قرار است حرف بزند و گیرنده، البته قرار است منفعل نباشد. یعنی قرار است بکوشد حقایقی بیشتر و تازه‌تر و عمیق‌تر از دل فرستنده بیرون بکشد و بعد البته، قرار است خودش فرستنده‌ی ثانی باشد و این اقوال را بی‌غرض تنظیم و تالیف کند و برساند به دست دیگران. پس در این میان فاکتورهای زیادی هست که می‌توانند تاریخیت یک قول شفاهی را تعالی ببخشند یا به حضیض بکشانند. فاکتورهایی مثل صداقت فرستنده‌ی اول و دوم، مهارت گیرنده‌ی اول و… هیچ مکانیسمی وجود ندارد که نتیجه‌ی حاصله از یک پروژه‌ی تاریخ شفاهی را گارانتی کند و متاسفانه دستگاه صحت‌سنج هم به رغم پیشرفت‌های بشر هنوز اختراع نشده است. اما به هر حال در پس هر گفته‌ای ادعاهایی هست. تاریخ شفاهی، جامع‌التواریخ ادعاها و مدعیان است. پس ارزش کاربردی و تحلیلی دارد. ما که ماییم دست‌کم این ارزش کاربردی و تحلیلی را می‌توانیم لوث نکنیم؛ ولو در این مملکت رسم باشد.

 

 

 

 

ادبیات ایران تاریخ ایران تاریخ شفاهی علی مسعودی‌نیا
نوشته قبلی: نجات در سرزمین واژه‌ها
نوشته بعدی: بن‌بست

نظرات: بدون پاسخ

پیوستن به: نظر خود را بگذارید لغو پاسخ

(به اشتراک گذاشته نخواهد شد)

تبلیغات

  • big_size-1.jpg
  • big_size.jpg

{آخرین اخبار}

  • «رها و ناهشیار می‌نویسم»؛ کتابی درباره‌ی هنر جستارنویسی
  • سمینار بابک احمدی با موضوع سویه‌های جستار
  • جستارخوانی در خوانش با حضور محسن آزرم
  • جزئیات روایت در فیلم مستند از زبان پیروز کلانتری

خبرنامه

برای دریافت آخرین اخبار با ثبت آدرس ایمیل خود در خبرنامه ما عضو شوید

© کلیه حقوق مادی و معنوی مطالب این سایت نزد موسسه فرهنگی هنری خوانش ادب و هنر محفوظ بوده و استفاده از بخش یا تمامی مطالب این وب سایت بدون کسب اجازه کتبی ممنوع و دارای پیگرد قانونی است.

اطلاعات تماس

آدرس: خ بهار شمالی، کوچه بهشت، پلاک 11
تلفن : 5424 8849 021
تلگرام : 8501 123 0903
ایمیل : info@khaneshmagazine.com

logo-samandehi
KhaneshMagazine © 2019 | Design: Studioheh.com | Web Development: Farhad Mantegh