اگر قرنطینه یعنی روزها و شبهای پی در پی در خانه ماندن و فیلم دیدن، قرنطینه در زندگی ما چیز تازهای نیست. زمانی که ما به عرصه رسیدیم. زمانی که فیلم دیدن در خانه به راحتی دوران فایل و فور-کی نبود و امکانات از نوار کوچک و بزرگ و تی-سوِن و سوپرا فراتر نمیرفت، کار […]
از راست که بپیچی دو قدم، از چپ ۴ قدم
قبل باز شدن چشمهام: صدای کلاغ. صدای گنجشک. شاید صدای سهره، پرستو. صبح تابستان: هوا طرفهای ۶ دیگر روشنِ روشن است. این یعنی هوا میطلبه برای بیرون کردن سر از پنجره. سمت راستم تلفنه، نه دیشب زدمش به شارژ. پس سمت چپ، پایین تخت. روی لبهی پالت زیر تشک. آدم باید تختش رو خودش بسازه. […]
در ضرورت پارانویا و احضارِ «دیگری»
آخرِ یک سیدی، خیلی اتفاقی فیلمی کوتاه پیدا کردیم از اُتراق رفقا حوالی ماسوله، حدود پانزده سال پیش، که سعید تویش زیر یک آلاچیق دراز کشیده. طبق معمول از دیو و دد ملول. یک دست جام باده و یک دست سیگار و یک دست کتاب و هزار دستانِ دیگرش سرگردان خیال زلف یار… یکی از […]
«افسونِ رجعت به انزوا»
|| دربارهی رمان «قرنطینه»، نوشتهی فریدون هویدا || این متن پیش از هر چیز دعوتی است به خواندن اثری درخشان، اما کمتر دیده شده و قدر نادانسته. رمانی که نه در زبان مبدأ و نه در زبان مقصد دیده و خوانده نشد و جز نامی از نویسنده و داستان در منابع فارسی از آن بهچشم […]