مدتهاست که ادبیات در دو ساحت خواندن و نوشتن به دلیل اثر قدرتمندش بهمثابهی نوعی درمان شناخته شده است. استفاده از ادبیات به عنوان یک روش درمانی به یونان باستان بازمیگردد، زمانی که کتابخانههای یونان به عنوان مکانهایی مقدس با قدرت درمانی شناخته میشدند. عبارت کتابدرمانی یا «bibliotherapy» از واژههای یونانی کتاب «biblion» و بهبود دهنده «therapeia» گرفته شده است. عبارت «کتابدرمانی» تقریباً صد سال است که استفاده میشود، ولی تاریخچهی آن بسیار طولانیتر است. درواقع مفهوم کتابدرمانی که در سطح جامعتر با ادبیاتدرمانی شناخته میشود، به سیصد سال قبل از میلاد مسیح بازمیگردد. کتیبههای به جا مانده بر ورودی کتابخانهها در تمدنهای باستان که عبارتهای چون «اینجا محلی برای روح درمانی است»، بر روی آن حک شده خود دلیلی بر این ادعاست. کتیبهی دیگری نیز در کتابخانهای در اسکندریه پیدا شده که بر آن عبارت «تغذیه روح» حک شده است. همچنین درمصر و در شهر تبس از بقایای یک کتابخانه کتیبهای با عنوان «شفابخشی روح» به دست آمده است. رومیهای باستان خواندن برخی متون را برای بیمارانی که از روان نژندی رنج میبردند مفید میدانستهاند. همچنین قرائت متون مذهبی یک روال معمول در زندانها و مراکز نگهداری بیماران روحی در قرون وسطی بوده است.
ارسطو نیز ادبیات را دارای فواید درمانی بسیاری دانسته وخواندن داستان را راهی برای درمان روح و روان بشر میشمرد. او کاتارسیس را یکی از نتایج لذت بردن از اثر هنری میداند و عمدتاً تاثیر روحی ادبیات را در تراژدی مورد بحث قرار میدهد. جنبهی درمانی ادبیات حتی در آثار ویلیام شکسپیر نیز دیده میشود، چنانکه در نمایشنامهی تیتوس آندرونیکوس میگوید: «…تو در مطالعه درک عمیقتری داری و فرهیختهتری بیا از کتابخانهی من بهرهمند شو و غمت را دمی از یاد ببر[۱]».
از پیشروان این عرصه میتوان پزشکانی مانند بنجامین راش[۲] و جان مینسون گالت دوم[۳] را نام برد که ادبیاتدرمانی را به عنوان یک روش مداخلهای در توانبخشی و درمان بیماریهای بهداشت روان به کار بردند. اولین نسخه ادبیات درمانی توسط جان گیت[۴] در سال ۱۸۴۰ منتشر شد. کتاب درمانی در سال ۱۹۰۴ به عنوان بخشی مجزا در حوزهی کتابداری پذیرفته شد. در فرمهای اولیهی آن از کتابدرمانی در بیمارستانهای روانپزشکی به عنوان درمانی برای بیماران با اختلال روانی استفاده میشد.
در قرن بیستم، کتابخانهها در بسیاری از بیمارستانهای روانپزشکی اروپا و آمریکا تاسیس شده بودند. در اواخر جنگ جهانی اول، کتابخانههای بسیاری در بیمارستانهای باسابقه تاسیس شد و برای درمان جانبازان نظامی که از آسیب عاطفی رنج میبردند، از کتابدرمانی تحت مراقبت پزشکان بهره میبرد. به طور کلی در طول جنگهای جهانی اول و دوم، از کتاب درمانی برای کمک به سربازان بازگشته از جنگ برای مقابله با نگرانیهای جسمی و عاطفی استفادهی بسیار شد.
اما سالها پیش از آن، در سال ۱۹۱۶، ساموئل کروترز[۵]، کتابدرمانی را به عنوان فرآیندی توصیف کرد که در آن ادبیات، به شیوهی داستانی و غیرداستانی به عنوان دارو برای انواع بیماریها تجویز میشود. کروترز در مقالهای که در سال ۱۹۱۶ در The Atlantic Monthly منتشر شد، کتابدرمانی را به عنوان فرآیند استفاده از کتاب برای آموزش کسانی که تحت مراقبتهای پزشکی برای بهبود شرایط روحی هستند، تعریف کرد و فرهنگ لغت پزشکی مصور Dorland [۶]، که در سال ۱۹۴۱ منتشر شد، رسماً این روش را به عنوان نوعی روش بهبود سلامت روان تشخیص داد.
استفاده از ادبیاتدرمانی در دههی ۱۹۵۰ بیش از پیش گسترش یافت، زمانی که کارولین شرودر[۷] یک مدل نظری را بر اساس این پیشفرض ایجاد کرد که خوانندگان معمولا به شدت تحت تأثیر شخصیتهایی که در داستانها با آنها آشنا میشوند، قرار میگیرند. انجمن کتابخانههای آمریکا نیز در سال ۱۹۶۶ یک تعریف رسمی از ادبیاتدرمانی ارائه داد و در سال ۱۹۶۹، انجمن شعردرمانی بهطور رسمی شکل گرفت و شعردرمانی، به عنوان نوعی ادبیاتدرمانی، رسماً به عنوان روشی درمانی شناخته شد.
تا اواسط قرن بیستم کتابدرمانی به طور عمده در بیماران بزرگسال برای بهبود سلامت روان مورد استفاده قرار میگرفت. یک عامل مهم در تکامل کتابدرمانی، نهادینهسازی خدمات بهداشت روان در دهه ۱۹۷۰ بود. این امر باعث شد که استفاده از ادبیاتدرمانی از محیط بیمارستان فراتر رفته و به بخشهای مختلف جامعه از جمله کتابخانهها، عرصهی پزشکی عمومی، روانشناسی، عدالت کیفری، پرستاری، مددکاری اجتماعی، آموزش و پرورش و مباحث کاردرمانی راه یابد. بسیاری از تعاریف و کاربردهای بعدی به مفهوم اولیهی کتابدرمانی اضافه شد و رفته رفته آن را گستردهترکرد، به طوری که زمینهی استفاده از ادبیات داستانی و غیرداستانی در حوزهی خواندن و همچنین شیوههای مختلف نگارش از آزادنویسی تا داستاننویسی را در قلمروی نوشتن، فراهم کرد تا هر یک بر اساس هدفی مشخص تعریف شده و مورد استفاده قرار گیرد. نکته مشترک همه آنها استفاده از ادبیات برای کمک به بشر در کنار آمدن با مشکلات روانی، عاطفی و اجتماعی است.
در دهه ۱۹۷۰ کتابداری به نام رها روبین[۸] ، کتابدرمانی را به دو دسته رشدی (با اهداف آموزشی) و درمانی (با اهداف بهبود بهداشت روان) طبقهبندی کرد. کار وی در سال ۱۹۷۸، با استفاده از ادبیاتدرمانی در دو بخش راهنمای نظری و عملی، به پیشرفتهای این حوزه کمک زیادی کرد. در سال ۱۹۸۳ نیز فدراسیون بینالمللی کتاب درمانی و شعر درمانی تأسیس شد. امروزه کتابدرمانی توسط مربیان، متخصصان، کتابداران و حتی والدین به افراد در ردههای سنی مختلف کمک میکند و انطباقپذیری آن با زمینههای متنوع درمان این روش را به یک مکمل عالی برای بهبود در حوزههای مختلف تبدیل کرده است.
منابع
- Ouzts, D.T. (1991). The emergence of bibliotherapy as a discipline. Reading Horizons, 31, 199-206.
- Salup, B., &Salup, A. (1981). Bibliotherapy: A historical overview. Arlington VA. (ERIC Document Reproduction Service No. ED 200 496)
- Garagn, P. (1983). Relationship between bibliotherapy and the self-esteem of junior high school students enrolled in remedial reading classes. Dissertation Abstracts International, 44, 1037-A.
- Gornicki, S. (1981). Using fairy tales to change perceptions of self and others. St. Louis MO: Annual Convention of the American Personnel and Guidance Association. (ERIC Document Reproduction Service No. ED 209 578)
- Riggs, CW. (1971). Bibliotherapy: An annotated bibliography. Washington D.C.: National Institute for Education. (ERIC Document Reproduction Service No. ED 182 465)
- Rubin, R. (1979). Uses of bibliotherapy in responses to the 1970s. LibraryTrends, 32, 239-251.
- DeFrances, J. (1982). The effect of bibliotherapy on collective and self-concept formation in behaviorally disordered youth. (ERIC Document Reproduction Service No. ED 218 885)
[۱] Titus Andronicus
[۲] Benjamin Rush
[۳] John Minson Galt II
[۴] John Gate
[۵] Samuel McChord Crothers
[۶] https://www.dorlandsonline.com/
[۷] caroline .s schroeder
[۸] Rhea Rubin
photo: Duane Michals
نظرات: بدون پاسخ